...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

امروز که سیزده تیر بود

نور میزنه توی چشمام
باید پنهون شم 
باید غبار شم

+ وای امروز بچه ی ح رو دیدم😐 همسن نوراس.خدایا وقتی فکر می کنم این مرد پدر باشه اینقدر حرص می خورم که دلم میخواد با مشت بکوبم تو دماغش😐اه ... چه قدرم شبیهشه😣 گوگولی بیچاره توی چه درگیری هاییه

+ پ هم خوشال خوشال داره میره😆 عزیزم😂 امیدوارم روزای گندش تموم شن و روزای خوبش شروع شن
امروز ح همچین زد تو سرش که چرا میخوای زن بگیری آخه. البته متاسفانه در این مورد با ح موافقم😐
جاش خالی میشه البته منم فردا ایشالا معلوم میشه موندنی ام یا رفتنی

+ سوژه ناب امروز خانم صاد بود!!! وای عجیب بود اصن. داستانشو تا حدودی یواشکی شنیدم😁 یه شوهر خوشگل خوش صدای همه چی تموم در زمینه ایفای نقش مرد عاشق!! که البته بدون تحصیلات خاص و...! که در نهایت می زنه توی جاده خاکی و ...! خانم محترم دارای تحصیلات عالیه می باشد ها😣😥 ای بابا... اون همه شور و شوق هیجانشون می رسه به یه یخی و خنکی. چه قدر پیچیده س روابط انسانی و چه قدر ما نادانیم توش
متاسفانه این وسط هم بچه ای وجود داره که عاشق باباشه😥

+ خوشبختانه یا متاسفانه با پدیده ای مواجه هستیم که صاف صاف میاد زل می زنه توی چشمای بچه ش و میگه باباجون میخواد بیاد و عکس بابا رو می زنه به آینه اتاق بچه، ولی نمی تونه زندگیشو برگردونه . چون خیلی رویاییه که اون باباجون بخواد تغییر کنه . البته نمی دونم فقط مشکل از باباجونه؟

+ زن.. تو قرار بود پیشرفت کنی.. قرار بود قله هارو فتح کنی... قرار بود نشون بدی توانا هستی... قرار بود ثابت کنی قوی هستی 
اما نه اینقدر که بشی یه غول هفت سر تمام عیار و ایده آل که نشه دوستش داشت 
زن..کاش کمی اشتباه می کردی 
کاش روی زمین می ایستادی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan