راننده ی لیسانسه ریزه پیزه مون زندگیش پر حسرته ...
جالب ترش اینه که وقتی منو می بینه یاد اون دختری میفته که دورون جوونیش عاشقش بود ولی بهش نرسید😶
+ جالب ترش اینه که اون دختره همشهری تو بود
+ جالب تر ترش این که این چندمین باره منو میخوان ربط بدن به شماها
+ سوالم از خودم اینه که از اولش اینجوری بوده یا این شکلی شدم😶
+ زندگی کوتاه است بابا
+ این روزها که میریم خونه های آدما...
× این روزها هم خاطره میشن ... می دونم
.
.
+ مرسی که توی آشغالا زندگی نمی کردین ... مرسی که اینقدر خانوم و مسئولیت پذیری... مرسی که یه زن قدرتمند توی اون چشم های معصومت نشسته... مرسی که تو و برادرت اینقدر خوبین...مرسی و ببخشید که نمیشه ساعت ها با تو بود...که زنی نیست تا بتونی دختربچه شیطون باشی... وای که تو چه زیبایی...
.
.
- تاریخ : يكشنبه ۱۵ مرداد ۹۶
- ساعت : ۱۷ : ۰۷
- |
- نظرات [ ۰ ]