...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

In the wind

راننده ی لیسانسه ریزه پیزه مون زندگیش پر حسرته ...

جالب ترش اینه که وقتی منو می بینه یاد اون دختری میفته که دورون جوونیش عاشقش بود ولی بهش نرسید😶


+ جالب ترش اینه که اون دختره همشهری تو بود 

+ جالب تر ترش این که این چندمین باره منو میخوان ربط بدن به شماها 

+ سوالم از خودم اینه که از اولش اینجوری بوده یا این شکلی شدم😶 

+ زندگی کوتاه است بابا

+ این روزها که میریم خونه های آدما... 

× این روزها هم خاطره میشن ... می دونم

.

.

+ مرسی که توی آشغالا زندگی نمی کردین ... مرسی که اینقدر خانوم و مسئولیت پذیری... مرسی که یه زن قدرتمند توی اون چشم های معصومت نشسته... مرسی که تو و برادرت اینقدر خوبین...مرسی و ببخشید که نمیشه ساعت ها با تو بود...که زنی نیست تا بتونی دختربچه شیطون باشی... وای که تو چه زیبایی...

.

.


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan