...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

وقتی درها رو می بندیم

وقتی با خانم شین درددل می کنیم که یه وقتایی چه قدر دلمون میخواد مخمونو ببندیم و صدایی نشنویم که گاهی چه قدر شنیدن و قوی بودن سخت ترین کار میشه برامون 


×هنس فری قرض میگیره تا بتونه گزارشاشو بنویسه. آهنگای عاشقانه دوست داره 


×بهش میگم یه روز که خیلی خسته و بی کارایی شدم ، جمع می کنم میرم یه گوشه و فقط می نویسم ، عکس می گیرم و آشپزی می کنم🙄 

البته مطمئنم هیچ وقت نمی تونم مدت طولانی یه گوشه باشم. اون کارا رو هم یه جور ربطش میدم به همه چی 

😶😌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan