روش اینه :
تا ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته سیاهی برو
که بالاخره به روشنی برسی
تا آخر آخر شب ...
حتی اگه به قیمت کوتاه کردن موهای یلدا تموم بشه
+ کمتان نمی توان کرد😅 از اون شب که با فروغ مقایسه شدم زندگیش و خودش و شعراش و همه چیش برام جذاب تر شده😮و یه جورایی بهش فکر می کنم.
دارم یه کتابی درباره ش می خونم🤔
ولی چه قدر بعضیا گیرن. تا شعرو جراحیش نکنن راحت نمیشن. تا دل و روده شو نریزن بیرون حس خوبی بهشون دست نمیده؟؟ خب طبیعتا یه سری شعرای یه شاعر قوی تر و یه سری چندان چنگی به دل نمیزنه. اینقدر لازمه که با ذره بین نگاهش کنن؟ نمی دونم ولی شایدم به خاطر ندونستن منه که بعضی چیزا گیر دادن به نظرم میاد. شاید بعدا جور دیگه ای به نظرم بیاد. دیگه به هرحال احتمالا هر رشته ای ظرافت های خاص خودشو داره و مسلما آدم های گیربده خاص خودشم داره🙄
در این زمینه ها تقریبا لوح سفید محسوب میشم😂 کاملا آماتور
- تاریخ : جمعه ۱۰ شهریور ۹۶
- ساعت : ۱۵ : ۳۸
- |
- نظرات [ ۱ ]