همون جور که من چند وقت یه بار یادت میفتم و نمی تونم بگم آدم بدی بود که رفت ...
تو هم که چند وقت یه بار یادم بیفتی ، نمی تونی با خودت بگی بد بود یا موندنی نبود که رفت ...
این عذاب هرموقع تنها بشی یا دلت بخواد کسی دوستت داشته باشه اون جور که من داشتم .. با تو می مونه
اما تو خودتو آروم می کنی
تو فکر می کنی قهرمان زندگی من و خودت شدی که نموندی
.
.
.
.
رسم نیست! رسم نیست بره و متنفر نشی ... اما مجبورم این رسمو بشکنم . چون طول زمان ثابت کرد که شانسم زد و در زندگانی عاشق آدمای واقعا منحصر به فردی شدم. چیزی که خودشون نخواستن بدوننش
.
.
یه روزی سهراب زنده می مونه و رستم زود میفهمه که این تیشه که داره می زنه به ریشه خودشه ...
- تاریخ : پنجشنبه ۲۰ مهر ۹۶
- ساعت : ۲۳ : ۳۲
- |
- نظرات [ ۱ ]