...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

من امروزم

راستش امروز یه جمله به خودم گفتم : شاید قسمتی از شفای روح من در این باشه که مادر بچه های زیادی باشم . بچه هایی که اسمشون توی شناسنامه م نباشه ، نقش مادری براشون نداشته باشم ولی نماد یه مادر باشم! 

شاید شاید توی برنامه ی سه ساله ی آینده م در سبک کوچک و جمع و جور و گوشه طوری اجراش کردم.

فکر می کنم که وقتی فرصت هایی داری ، استعداد هایی داری و ... موظفی ازشون استفاده کنی... چون تو اونا رو داری و داری چون باید می داشتی. پس حتما دلیلی داره که داریشون ... پس با خودت و دیگران به اشتراک بگذار . چون داری که ببخشی به خودت و دیگران . زندگی خیییلی کوتاهه و در واقع زندگی خیلی محدوده! و ما خیلی محدودتر و ما خیلی دورتر 


+ دو ساعت تموم نوشتم اما خیلی عمیق و شخصی بودن باید جایی نزد خودم نگه داریشون کنم 

+ حالا بعد اون همه کنکاش و نوشتن ، تنها چیزی که به ذهنم می رسه اینه : من امروزم 

+ لبخند می زنم نه برای فردا ... برای امروز 

+ ........ 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan