...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

درباره آن طبیب شگفت انگیز

راستش به عنوان کسی که انواع و اقسام علاقه مندی به بی جان و جاندار رو در زندگیش تجربه کرده ، نتیجه گیری که امروز از عشق واقعی زمینی به ذهنم می رسه اینه که : عشق اونیه که بتونی باهاش خود خودت باشی ... خود خود بهترینت باشی! 

این فقط یه تعبیر شخصیه . برای من تاپ بوده این مزیت همیشه 

خیلی اوقات دیده شده حتی که به مرور زمان و اتفاقاتی ، این مزیت مخدوش میشه. مثلا ترس ها ، تردیدها ! این دو تا قاتل های عشقن (قاتل های دیگه ای هم هستن مثل بستگی!! که البته شاید یکی از محصولات ترس باشه)

مثلا هیچ وقت یادم نمیره وقتی بعد از گذراندن نه ماه سخت و طاقت فرسا ، وقتی که عین عزیز رو دیدم ، دیگه نتونستم مثل قبل باشم. دیگه هیچی مثل قبل نشد

مثال های دیگه هم دارم که بهتر می دونم نگم .

این ها رو گفتم که بگم یه چیزی! با اینکه امروز دور و برم نسبت به بقیه روزهای زندگیم آدمای بیشتری هستن ، با اینکه در حالت اولیه خیلی ایکس و مجهولم و می تونم با هر کسی جور بشم امااا ... یه اما خیلی مهم این وسط هست! اصلا راحت نیست یافتن کسی که بتونی باهاش خود خود بهترینت باشی

خیلی ها ممکنه به طرفت بیان یا براشون جالب باشی اما در اکثر مواقع تو براشون خودت نیستی ، نمادی از چیزی هستی! مثلا نمادی از شادی ! نمادی از معنویت ! نمادی از هرچی . خیلی وقت ها اون ها هم حتی برای تو نمادی از چیزی هستن و متقابله

اون ها فقط می خوان اون یک وجه تو رو ببینن و تو اگر بهشون نزدیک بشی خیلی راحت براشون تموم میشی! پس بهتره دور باشی. 

خیلی هیجان انگیز و باحاله با دیگران بودن و شگفت زده کردنشون اما چه فایده ای داره وقتی خیلی سریع قراره تموم بشی (مثل خیلی از روابط ممنوعه و ...)

اما بعضی حس ها رنگ و بویی از ابدیت دارن یا نمی دونم چه جوری بگم ، جنسشون یه جوریه که واقعا تو رو گشوده می کنن و درس های عجیبی بهت می دن . یه طورین که تو حس نمی کنی فقط هورموناتن که بالا زدن! یه چیزی ورای هورمون هان! 

عشق اگر واقعی باشه ، خودش یه شخصیت مستقل داره. یعنی من هستم ، تو هستی و عشق خودش یکی دیگه ست(شخصیت مستقل داره) و ایشون بهترین آموزگار جهانه و یه جورایی هم بی رحم ترین! راستش نمی دونم فقط می دونم که خاک پاش سرمه به چشمامون

این معلم کار ما رو راحت می کنه در واقع . یعنی بهت میگه : عزیزم اگر هم به خاطر اسباب دنیا و بی تجربگی هات و هاش و اشتباهاتت و هش ، نتونستی شخص رو نگه داری ، من هستم! من بودم و وجود داشتم و بهت آموختم و درهایی رو برات باز کردم

گرچه آروم گرفتن اصلا به اون راحتی که معلم گفت نیست! و از دست دادن بسیار از آدم می کاهد اما ...

زندگی هرکسی قصه ای داره و همیشه تحت کنترل نیست اما دیدن مسائل حال و اکنون حتما ما رو از غرقه شدن و بی اختیار شدن نجات می ده 
فقط سعی کردن با همه امکانات موجود


+ من هم به نوبه خودم خوشحال می شم اگر یه روزی بتونم به عشق آدما توی زندگیشون کمک کنم 

+ درس هایی که معلم بهم داد رو می نویسم اینجا هم که بمونه (همون درس تکراریا که هیچ موقع به گوشمون نمیره)

+ همون طور که بارها گفتم خیلی سخته خیلی که خشمتو نسبت به آدمایی که ترکت کردن و باهات نموندن کنترل کنی! حداقل برای من که همیشه سخت بوده! 

+ حالا که آخر پستم رسیدم و خواستم عنوان بزنم ، به نظرم چه قدر واژه طبیب مناسب تره براش تا معلم! 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan