به مریم میگم :
بعد از اون روزهای ۱۸ سالگی دیگه چشم های هیچ کسی رو ندیده چشم هام
ترسیده و اجتناب کار ...
+ اما می شکنه این روزه داری
می شکنه بالاخره
بالاخره دوباره باز میشه این پرده
شاید بازم یه ستاره بدرخشه
توی تاریکی چشم هام
+ جالب اینجاست که بعد از اون پاییز ۱۸ سالگی ، حتی خود اون آدم هم موفق نشد هیچ وقت دوباره ببینه منو
همون من واقعی و ساکت که ته تاریکی چشم هام نشسته
- تاریخ : پنجشنبه ۱۴ تیر ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۳۶
- |
- نظرات [ ۱ ]