...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

دودوتا پنج تا

واقعا سر کار رفتن در پاییز و زمستان چالش عجیبیه برای من 


دو سال پیش در معیت آقای ماه (پدر) بودیم در پاییز و زمستان . اما خب کار سبکی داشتم با ساعت کاری کم


غیر از این یه بار ، توی این چند سال همیشه شغل های بیرونیم توی بهار و تابستون بوده 


و همین باعث این ایده بوده در من که کاش می شد 6 ماه از سال برای دل خودم باشم و 6 ماه دیگه ش رو کار کنم اما همچین چیزی ممکن نیست! 


ولی اگر بعدا و بعدا تبدیل بشم به یه تسهیلگر اجتماعی و حالت دوره ای داشته باشه کارم ، می تونم این ایده رو اعمال کنم! (حالا اگر بشم!!)


البته اینجوری باید نصف سالی که برای دل خودمه رو مشغول پول درآوردن باشم :/ چون هیچی از مددکار جامعه بودن بهم نخواهد ماسید و ممکنه خودم از گرسنگی جان بدم


حالا چه جوری پول درآورم !!!؟ نمی دانم واقعا 


حالا کو تا اون موقع! فعلا که اختیار هیچیمون دست خودمون نیست 


فعلا که همین جاییم و اگه یه مقدار دیگه وضعیت جامعه به این شکل پیش بره ، احتمالا شرکت تنها نیروی اضافه بر سازمانش رو تعدیل نیرو کنه :))) و بیکار گردم


به هرحال من بیشتر از یه سالی که وعده شو داده بودم بهشون فکر نکنم بمونم ! 


+ الان دقیقا چه خبره رو کسی می دونه؟

ولی به قول عباس میلانی ، این کشور به هیچ طریق سر و سامون نمی گیره مگر از اصلاحات اساسی پایین به بالا !! 

البته که بالا به پایین هم موثره ولی خب پایین به بالا تنها چیزیه که ماها بتونیم بهش فکر کنیم یا براش کاری کنیم :))) 


چ شد!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan