...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

داستان من و کرم

بچه و نوجوان که بودم ، مامانم همیشه توی رنگ هایی در مایه های کرم و زرد و اینطور چیزها دوستم داشت (حتی الانم همینطور) 

اما من همیشه میخواستم بهش ثابت کنم که نخیر ... رنگ های دیگه ای مثل سبزهای وحشی یا حتی سرمه ای و از این دست بیشتر بهم میاد 

اولین بار که یه شال سبز خریدم ، بدبخت کپ کرد و هرجا می پوشیدم دوست نداشت

(البته بگم که خیلی بهم میومد و میاد) 

منم استدلالم این بود که چون دوست داره منو مظلوم و بدبخت ببینه، منو توی اون رنگ های کرم و زردطور دوست داره (ملایم و گوگولی و ...)

هر موقع هم هرکسی این نظرشو تایید می کرد، برام شبیه درجات ضعیف توهین بود تا تعریف 


اما جدیدا دارم با این قضیه کنار میام و می پذیرم به هرحال! جدیدا هم حضور کرم رنگم توی عروسی پوری و بازخورد های مثبت حتی دوست عروسم!! باعث شد بفهمم که واقعا خیلی همه با مامان هم نظرن !!!! 


و می رسم به همون جریان : امن ، مهربون و قابل دسترس!! 

که طبیعتا آدم های دور و نسبتا نزدیک ترجیحش میدن 


+ حالا به هرحال هر چی هم که بشه نمی تونید حداقل منو از سبزم جدا کنید؛) و هر چیزی که احساس کنم دوست دارم و با حسم هماهنگه 😁😞 


× یادم باشه اگر روزی جایی رفتم و شغلم همین حرفه ای بود که الان توش تحصیل می کنم(کشتم خودمو تا اسمشو نبرم! فاش نگویی بهتره.یهو یه آشنای غریبه رد میشه) حتما از این رنگ های کرم و فلان توی پوششم استفاده کنم برای ایجاد حس مثبت آشنایی و اعتمادسازی

یادم نبود یادم بندازید !! 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan