...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

برای آیسن

هر آن ممکنه گوشی از دستم بیفته اما باهاش حرف می زنم 
مدتیه به این فکر می کنم اگه منم باهاش بد تا کنم، چه قدر دنیا براش تلخ تر میشه 
اون که راضیه به همین که گه گاه سر بزنگاه های زندگیش و از دل حوادث بهم پیام بده و حرف بزنیم و بعد بره تا اتفاق بعدی! 
اون که خودش حرفای خودشو می زنه و لازم نداره من چیز خاصی بگم. فقط دوست داره بشنوم و بفهمم و باور کنم 
چرا نه؟ 
البته سال ها طول کشید به این نقطه برسیم 

اون یه دوسته که تقریبا به شکلی ماورایی همدیگه رو یافتیم

اینقدر قهر و آشتی کردیم که دیگه یادم نمیاد دو سال پیش سر چی به طورکلی همه شماره هاشو پاک کردم! (ولی اولین بارشو خوب یادمه)

قبلا می گفتم سطل آشغال روحشم اما الان میگم که می تونم با درک و شناختی که ازش دارم، یه جای امن باشم براش که بدون نگرانی که قرار باشه بهش آسیبی بخوره، چیزهایی که از زندگی فهمیده رو بهم بگه

خوبیش هم اینه که دورادوریم و دخلی به کار هم نداریم. 

مدت هاست پذیرفته دیگه به کارم کاری نداشته باشه و بزاره توی حال خودم باشم. عادت کرده دیگه که چیزی از زندگیم براش نگم و اوضاعم همیشه مثل قبل باشه.
منم پذیرفتم که دیگه نصیحتش نکنم و همون شنونده باورکننده و بازخورد دهنده باشم.

سال دیگه پاییز که بیاد، ۱۰ ساله همدیگه رو میشناسیم و دوستیم 
قرار شد حتما آن روز را پاس بداریم و عکس یادگاری بندازیم 

مهسای قشنگم ... کاش کف قلبمو می دیدی وقتی رشد کردنت رو می بینم چه قدر ذوق زده میشم 
تو یکی از متفاوت ترین ، راست ترین و پرشورترین گیاهان این بوم و دیاری
خدا می دونه به کجا قراره سر بکشی 
و می دونم چ درد داری و تنهایی
امیدوارم ستاره های زندگیت اون قدر باشن و در دسترس که همیشه یه روشنی توی آسمونت داشته باشی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan