...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

دنیای غریب

جدیدا وقتی ناراحتم یا به چیزی اعتراض دارم ترجیح می دم حرف نزنم

امروز واقعا روز بدیه. اینقدر بد که همه چی بده. یه جوریه انگار فردا قراره آنفولانزا بگیرم

همه چی خیلی معمولیه ولی نمی دونم چرا اینقدر حالم بده

خیلی وقت بود اینقدر بی دلیل و بی خودی حالم بد نبود

الان واقعا احتیاج دارم به یه دوست که بگه بیا بریم به درک و با هم بریم به درک و فضولی نکنه توی عمیق ترین اعماق وجودم و توی دریایی که تا حالا توش شنا نکرده. (کارهایی که مریم خیلی دیگه داره جدیدا انجام میده) ولم کنه. سوال نپرسه. خبر نخواد. دنبال هیجان و چیزای باحال هم نباشه. همون فقط بریم به درک. نمی دونم برگردیم یا نه. 

نمی دونم باید زار بزنم یا آهنگای خشن گوش بدم یا چی

هر چی هست واقعا چه قدر آدم می تونه بی دوست باشه. چه قدر؟ 

خیلی زیاد. اون قدر که دیگه خیییییلی وقته حتی شماره های سیو شده رو بالا پایین هم نمی کنی. نه مجازی نه حقیقی. یه مشت غریبه. فقط غریبه. 

عطیه
۲۶ مهر ۹۸ , ۰۱:۱۵

من برا درک پایه م

پاسخ :

مرسی...بلدی از کجا می رن به درک؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan