متاسفانه یا خوشبختانه آدمیم که اصلا نمیشه به سرعت راجبم قضاوت کرد
اما معمولا فکر می کنن که می تونن راحت قضاوت کنن و انجام میدن :/
نور مایند ... من از شخص به دل نمی گیرم ولی خب اعصابم به هم ور میشه
و البته من عادت دارم به سکوت. بیشتر باید بی خیالی کنم
+ همون ایده ی طره ی سفید و اینا رو باید اجرا کنم
+ اصلا نمی دونم دارم کجا میرم... فقط دارم میرم
+ حالا جدا چرا اینقدر غرب نظریه پرداز داره و ماها هیچ؟ اون ها نویسنده و تولید محتوای جدی و ماها؟؟
قبل ۱۸۰۰ چه خبر بوده؟
ما توی کشور خودمونیم ولی دلمون همواره با اون هاست
همیشه هم در حال مقایسه ایم
واقعا چرا اینقدر خسته و بی حوصله و ناامید و بی همتیم؟
حالا که کم کم جهان میره به سمت جهانی شدن ، داستان چه جوری قراره پیش بره؟
ما کجای قصه قرار می گیریم؟
+ دارم با عزیزان نظریه پردازمون آشنا میشم ... به به
+ عقیده م درست بود. همه اندیشمندا دماغ های سر به پایین دارن :))
حالا همه به صف نیم رخ😎😂
+ شت ... فکر کنین!! کل جامعه شناسی اولیه درواقع یه جورایی برعلیه انقلاب ها و تاثیرات منفی رنسانس شکل گرفته!!!! در واقع محافظه کاری و تمایل به اصلاحگری به جای انقلاب و تعارض و کشمکش
خیلی برام جالب بود و فکرشو نمی کردم
+ یعنی واقعا وبر دست روی نقطه درستی گذاشته؟
خب واقعیت عیان اینه که اونا همه کاراشون حتی کارهای بد و نامردیشون با عقل و درایته اما ما چی؟
واقعا علت این تفاوت ها چیست!! ؟
هر ملتی روند خودشو داره. اینجور مقایسه ها بوی قدرت طلبی هم میدن اما خب ... بیراه هم نیست
+ این داستان ادامه دارد ...