...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

رگبار

من آرزومه که تو این 

دل گریه های دم به دم 

تو گاهی لبخند بزنی 

من گاهی ساده جون بدم ...

 

× آهنگ رگبار - نیما مسیحا

Dust in the wind

به من از آهنگ زندگی بگو 

در میان تاریکی های فروکشنده 

آدم هایی که روشنی را گم کرده اند چه می دانند از زندگی؟ 

خسته ام از این اطراف مه آلود و این هوای غلیظ

خسته ام از دیدن همه ی گمشده ها

هر کسی را می بینم بی قرار است و نابینا

به قول گروس : کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به خانه اش نمی رسد!

 

 

× توی کانال حامی آهنگ باکلام dust in the wind رو پیدا کردم. خیلی باحاله. بی کلامش چند سال پیش بین دوستان قدیم مد شده بود گمونم. 

الان که سرچ کردم انگار ازون آهنگ قدیمیاس که خیلی از روش کاور شده و این حرفا. در کل خیلی آهنگ زندگی داریه. و خاطره انگیز خب

 

× از امروز دارم بهتر میشم ولی هوا خیلی بهتر نیست!

من هنوزم نظرم روی آلرژیه دوستان 😁

خوشبینم هنوز به آلرژی

امروز کللللا خواب بودم 

همین الانم اراده کنم می تونم بخوابم 

هنوزم ایشالا که آلرژیه 🤣 

جهان را در هاله ی خاصی می بینم :/ 

دلم یه عالمه شکلات میخواد ... شکلات مضر شیرین که وسطش یه چیزهای خرت خرتی داشته باشه. به شرطی که بعدش حالم بد نشه😁

دیروز بعد مدت ها از ظهر تا شب بیرون بودم این شکلی شدم. دیگه بیرون بهم نمیسازه

واقعا چه جونی داشتم. به مریم میگم واقعا نمی دونم چی می زدم!! صبح تا شب اون شکلی! 

ادامه ی بودن

فهمیدن پوچی زندگی ساختگی ذهن ما و محدود بودن زندگی واقعی ، خیلی برام برکت داشت. حتی نمی دونم دقیقا کی و کجا توی چند ماه اخیر همچین تو دهنی خوردم که چه خوب هم بود. شایدم یهویی نبود. شاید یه روند یا مسیری بود که سال ها طول کشید. چه راه سختی هم داشت. الان که فکر می کنم به نظرم هر دوتاش. 

هرچی هست ، دوست دارم پرنده های توی قفسمو آزاد کنم 

میخوام بهشون بگم نترسین برین ... بال بال بزنین ... پرواز کنین 

پرواز کنین هر جا که به دلتون قشنگ و روشنه ... اوج بگیربن ، سقوط کنین و باز هم بلند بشین

دیگه دلم تاب یه چیزایی رو نداره. تاب ناراحت شدن و موندن ، تاب تنهایی های بی خودی ، تاب کشیدن و سنگین بودن! 

دیگه دوست ندارم منتظر چیزی ، کسی یا اتفاقی باشم. دیگه انتظار اذیتم می کنه. دوست دارم توی هر نقطه که بودم بزنم پشت خودم و بگم : من هستم! میشه کاری کرد؟ 

دوست دارم حتی وقتی ناراحت و دلتنگم، با تمام وجودم ناراحت و دلتنگ باشم. نه با عذاب یا زجر یا ترس. میخوام فقط ناراحت باشم. مثل یه ابر دلگیر 

 

می دونم شاید فانتزی به نظر بیاد ولی مگه راه دیگه ای هم هست؟ مگه جور دیگه ای هم میشه بودن رو ادامه داد؟ 

وقتی پوستت کنده میشه ، حساس تر و حساس تر میشی تا به جایی می رسی که بالاخره باید یه جوری بری و باشی که بتونی بودنت رو ادامه بدی! 

قشنگ نیست ؟ 

قشنگه ... قشنگ تر هم هست. قشنگ تر از قبل 

این دیگه خیلی عجیبه

 

× گویند سنگ لعل شود در مقام صبر 

آری شود ولیک به خون جگر شود 

 

× ما بی غمان مست دل از دست داده ایم

همراز عشق و هم نفس جام باده ایم 

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم 

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم 

 

× کار از تو می رود مددی ای دلیل راه

کانصاف می دهیم و ز راه اوفتاده ایم

 

غبار غم برود

حافظ میفرمایند : 

غبار غم برود حال خوش شود ...

 

- اگه شما میگی که باشه ، حتی حرفشم قشنگه 

دیگه چه خبر؟ ازون بالا اینجا چه شکلیه؟ 

ما وصل شدیم

ما وصل شدیم 

با اینترنت خونه 

فقط نمی دونم چرا یه بغض بدی گلومو گرفت و گریه کردم 

اما کمی

تلخیش می مونه 

یادمون نمیره

و این پست اصلا موقت نیست

 

حس خیره شدن به دیوار

- از اینکه نت ملی هم با مشکل براتون باز میشه چه حسی دارید؟ 

+ حس خیره شدن به دیوار

 

× من که میخوام برای یه آلبوم واسه ۱۰ سال پیش به بیپ تونز پول پرداخت کنم ولی خودش نمیذاره

 

× دارم سعی می کنم با طلوع می کنم از مهدی یراحی، خود را تلطیف کنم

اگر تقاص پس گرفت

اگر به ساز من نساخت

اگر که روزگار من مرا دوباره بد شناخت 

گریز ناگزیر من از این خزان بهانه بود ...

 

× تا حالا به لپ تاپ به عنوان یه وسیله گرمایشی نگاه کرده بودید؟ خوبه

 

× از سری پست های موقت اینترنتی ما که انگار پایان نداره

چرا می خندی ستاره

رسیدم به آهنگ ستاره حامی 

خیلی وصف حال ماست!

 

تو با این لب های بسته

تو با این دل شکسته

تو با این بغض قدیمی 

که پر و بالتو بسته

چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره

تو با این سینه ی داغون 

تو با این فال پریشون

تو با این زخمای رنگی

توی این شام غریبون

چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره

از نگاه این شب خیس 

دل چرا نمی کنی تو

تن چرا به این سیاهی

بی گلایه می زنی تو

دل چرا نمی کنی تو

از نگاه این شب خیس

بی گلایه جون سپردن 

آخه اسمش زندگی نیست

این شب خسته و تاریک

واسه تو خونه نمیشه

شب رفیق جاده ها نیست

موندگاره تا همیشه

تو با قلب پاره پاره

چرا می خندی ستاره

تو با این بغض دوباره

چرا می خندی ستاره

 

+ ترانه : داوود بصیری

 

+ همچنان ادامه دارد

+ منو بگو می خواستم تازه پیجمو راه بندازم

کسی نمی شنود ما را

و ما چه کنیم ...؟
ما که صد نقطه در قلب و مغزمان را به آتش کشیدیم،
و اسلحه های فرضی را یکی یکی روی پیشانیمان شلیک کردیم،
باتوم شدیم و در فرق سرمان فرو رفتیم،
تا پایمان میل به خیابان ها و خودسوزی و دگرسوزی نکند،
ما چه کنیم؟
ما که سال هاست به امید روز خوبی که خواهد رسید هستیم.
مایی که حتی آن روز خوب را در تخیل خود هم نمی بینیم.
مایی که دیگر امید به هیچ کسی نداریم چه کنیم؟ مایی که سال هاست همچون خس و غبار در زمان محو می شویم، چه کنیم؟
ما که تنمان پر است از زخم های خانگی، چه کنیم؟ ما که جز در خانه مان آرام نمی گیریم چه کنیم؟ ما که جایی و پایی برای رفتن نداریم چه کنیم؟ ما که خسته ایم چه کنیم؟ 

در باران

یه وقتایی نمی فهمم کدوممون خل وضع تریم. من یا مریم!

امروز چهار ساعت زیر بارون خیس خیس شدیم

تا پشت در کلاس هم رفتیم ولی پشیمون شدیم و برگشتیم دوباره توی بارون و خیابون 

یه خورده هم گیس و گیس کشی کردیم ولی آخرش به تفاهم رسیدیم

فقط من نمی فهمم چرا همه تصمیمات زندگیشو از من میخواد. خیلی باحاله کلا. 

امروز می گفت من بالاخره فهمیدم تو از دوستت چی میخوای! اینکه فقط همراهت باشه. از بکن نکن خوشت نمیاد😁 برات هم فرقی نداره کی چی میگه و کار خودتو می کنی. گفتم اره آفرین زدی به هدف😁 کلیدش همینه

 

× و همچنان در قفس بی نتی :/ 

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan