...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

تا چشم کار می کرد دریا بود و دریا...تو آن آشنا بودی

تا من زنده م ... نبضت تو قلبم همرامه ...


× می دانم که بارها خواستم برایت بنویسم خیلی چیزها 

بگویم خیلی چیزها 

اما نگفتم 

می دانم هر چه قدر نگفته باشم به پای نگفته های تو نمی رسد

می دانم که چرخ روزگار هزار بار خواهد گردید 

می دانم که خودم یکی از نفس افتادگانش هستم 

می دانم به تو گفتن اینکه: هستم تا همیشه،حرف ابلهانه ای است


اما بگذار اینجا بماند به یادگار ... برای احساس زیبایی که روزهایی در ما جاری بود یا هست


❤🍃 


+ تا چشم کار می کرد 

دریا بود و دریا 

تو آن آشنا بودی

برای نسیم سبز

امروز صبح با خبر خودکشی نسیم سبز توی شرکت یوتیوب شروع شد 

یکی از عجیب ترین خبرهایی که تا الان توی زندگیم خوندم

دختر عجیب و غریب . یه دیوونه ی کامل که شاید نرمال ما نبود ولی هیچ وقت اهل دروغ نبود 

اولین کسی که نظرمو به گیاه خواری جلب کرد و قابل باور بود 

چون با تمام وجودش حرف می زد 

به قول خودش از یه سیاره دیگه بود 

نسیم دختری که آشناهای خیلی کمی داشت 

دختری که 38 ساله بود و اصلا بهش نمی خورد که 38 ساله باشه

ورزشکار بود و مطالعات جدی و مستندی درباره سلامتی و رابطه ش با گیاهخواری داشت

و به شدت تلاش می کرد 

هنر های مختلفی هم بلد بود . چیزهایی در مایه های انواع دوخت و دوز و گل و بلبل می دونست

همه کارهاشم تنهایی انجام می داد

یه جورایی از قدیم بود


به ویدئو هاش خیلی می خندیدن و مسخره ش می کردن ولی کسی نمی تونست بگه دروغ میگه . چون دروغ نمی گفت . دو رو نبود

و واقعا دنبال شاخ شدن نبود . فقط می خواست صداش شنیده بشه. اما بارها و بارها فیلتر و سانسور شد 


همیشه عجیب بود و مطمئنم قلب لطیفی داشت که پنهونش می کرد


+ چند وقتی بود دیگه دنبالش نمی کردم چون فکر می کردم دلم نمی خواد اون قدری مثل خودش سرسخت و متعصب باشم روی گیاهخواری و یه سری نگاه هاشو قبول نداشتم 

اما مطمئنا نسیم سبز ، نسیم اقدمی ، خیلی متفاوت هست از تصورات غیرمنصفانه خیلی ها 


شاید اگر اینقدر فیلتر و سانسور نمی شد ، این اتفاق براش نمی افتاد . شاید اگر اجازه حرف زدن و ارائه نظراتشو داشت آرام تر بود 


یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم ، خوب زیستن همه ی اون هاییه که مثل بقیه فکر و زندگی نمی کنن 

طرد کردن و نپذیرفتن تفاوت ها به همه ی ما آسیب می زنه و دومینو وار منجر به اتفاقاتی میشه که یهو با خودمون میگیم : چی شد که اینطوری شد! 


نسیم به هیچ طریقی نمی تونست حرفشو اینقدر محکم و با صدای بلند بگه ، طوری که همه صداشو بشنون جز با کاری که امروز انجام داد! 

کشتن خودش در شرکت یوتیوب (حالا همه صداشو شنیدن) 


روحت در آرامش دختر سبز 

امیدوارم در سیاره جدیدت زندگی خوبی داشته باشی ... 


+ نمی دونم چرا از وقتی این خبرو خوندم آهنگ آهای خبردار توی فیلم رگ خواب میاد توی ذهنم 


+ منم نمی دونم دقیقا چرا اینقدر فیلتر می شد ولی خب ...


دریا آبیه

خدایا ... قدرت خندیدن رو ازمون نگیر 


خدایا ... بیشتر یادمون بده شناگر موفقی باشیم برای شیرجه زدن به اعماق و تاریکی ها و بیرون اومدن به موقع ازش 


🍃🍃 


+ روزهای ناکوک و معمولی به خاطر خوش رنگی روزهای شاد قطعا بخشیده میشن 

برو زندگی ... برو قایق ... دریا آبیه


× از دیشب به خودم مکث دادم که بتونم قدرت پخش روی زمینمو آروم آروم جمع کنم . شبیه جمع کردن دل و روده از رو زمین😁

بهار گفت : پیش آ

به نظرم روزهای اول بهار همیشه یه مبارزه ای توی خودشون دارن 

حس های خوب می جنگن با همه ی غم ها و گیر و گرفت ها و درگیری ها و پیشامد های اعصاب خورد کن

و با تموم وجود میخوان که پیروز بشن و حس همه چی آرومه من چه قدر خوشبختم ایجاد کنن


+ خاصیت این دو هفته اینه که فارغ از یه سری اجبارها هستی و کلا همه چی جو بهاری داره 
و واقعا فکر می کنم اگر آدم پیروز بشه می تونه سال خوبی داشته باشه 
حداقل نسبتا خوبی! 
کلا همه چی نسبیه خب
و خیلی باحاله این 

+ شاید اصلا از اولشم بهار میومد که همینو بگه : پیروز شو توی این مبارزه دیو افکن 

بعد هم یه نگاهی کرد و گفت : پیش آ 







آسمون روشن شب

من الان وسط تاریخم
و چه قدر شهر رو بی چراغ دوست تر دارم 



× وقتی برق ها رفته 😁 

+ یه نسیم مخملی هم داره میاد 

+ حال فرصتیست که با تیریپ زنان قدیم روکش های شسته بالش هامونو بکشیم و دوختنی ها رو بدوزیم

+ راستی ۹۷ سلام ‌

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan