...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

رخت شویی

احساس میکنم در یکسری چیزهایی باز شده که مدتها روشون خاک ریخته بودم

یه دلشوره

یه آستانه تحمل پاره شده که همش منو میبره سمت پنیک کردن

ترس از دست دادن 

امن نبودن 

همه چیز در خطره ... 

خودمو با سختی میارم بالا و یه خستگی بیش از حد میتونه دمار از روزگارم دربیارم

این روزها بیش از حد آسیب پذیرم ....

دیگه فقط توانی از خدا میخوام ......

غم ها زیاد شدن 

و من تنها شدم ...

قلب آبی من ... امیدوارم بمونی برام ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan