- تاریخ : سه شنبه ۲۳ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۸ : ۵۹
- |
- نظرات [ ۰ ]
هی با خودم میگم خب داره وضعیت عادی میشه
بعد می بینم عه نمیشه
چرا؟
× خب خداروشکر این چهار روز تموم شد و از فردا از صبح تا شب نیستم باز
+ اون وقت ایشان میخواد بشینه خونه به کارهای مورد علاقه ش برسه و به روحش استراحت بده
واقعا روح چیست؟؟
علاقه چیست؟؟
عمرا ...
اگه می تونستی بشینی که اون موقع دنبال کار نمی رفتی
× ...
+ هی زندگی .... زندگی زندگی
به قول ننه مرحوم ... زندگی نامناسب زندگی نامناسب ...
چرا اینجا خارج نیست؟
هی میام فکر کنم فرق نداره
ولی باز می بینم فرق داره نه فرق داره
× یعنی آخرش چیزی ازمون می مونه روزگار که بیارزه؟
+ آدم دیگه واقعا نمی دونه چی بگه
من که یکی از الهه های پیچش هستم دیگه کم آوردم انصافا
× چه قدر از صبح نوشتم و پست نشد
انگار همه چیو گفتم
توی عکس گردیام یه متن جالبی یافتم :
My home is in heaven
Im just traveling through this world
یعنی عاشقش شدم ... خود منم :/
- تاریخ : دوشنبه ۲۲ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۰ : ۲۷
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : شنبه ۲۰ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۲۳
- |
- نظرات [ ۰ ]
وسط خوندن یه نامه بودم که از خواب بیدار شدم و دیدم قرص اثر کرده و دررد فروکش کرده
داشتم خواب می دیدم که توی یه خونه پر از رنگ زندگی می کنم که چند تا اتاق داره و وسطش یه حیاطه
منم توی یکی از اتاق های اون خونه زندگی می کردم. و یه سری درگیری ها و مشکلات عجیب داشتم. دلخوشیم این بود که یه مامان تپل رنگی دارم که توی یکی از اتاق های همون خونه زندگی می کنه و همه گندامو جمع می کنه و حواسش بهم هست
اینقدر درگیر بودم که وقت نمی کردم به مامان تپلم سر بزنم اما می دونستم حواسش همه جوره بهم هست. یهو یادم افتاد که برم پیشش و ازش کمک بخوام
اتاق مامانم از همه جا رنگی تر و روشن تر بود و بالکن داشت. توی دیوارها آینه بود. با همه جا فرق داشت. بهار بود. توی بالکن ایستادم و صداش زدم اما پیداش نمی کردم. یه خورده موندم و رفتم جلوتر. دیدم مامان تپلم خودشو آویزون کرده به یه حالت خاصی و یه نامه کنارشه
مامان قشنگم خودکشی کرده بود و یه نامه خیلی عاشقانه و پرمحبت برای من و برادرم نوشته بود ...
داشتم می خوندم و زار می زدم که دیر رسیدم
همش فکر می کردم چرا مامانم همیچین کاری کرد ...
چند خط بیشتر نخونده بودم که از خواب بیدار شدم و دیدم قرص اثر کرده و دردهام فروکش کرده ...
- تاریخ : جمعه ۱۹ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۵ : ۳۴
- |
- نظرات [ ۱ ]
ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم
کار از تو می رود مددی ای دلیل راه
کانصاف می دهیم و ز راه اوفتاده ایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم
× از یهوییاتی که به ذهن می آیند
- تاریخ : يكشنبه ۱۴ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۵۳
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : يكشنبه ۱۴ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۱۰
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : شنبه ۱۳ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۵۷
- |
- نظرات [ ۱ ]
نمی دونم باید چی باشم
+ این خلاصه ترین و بیان کننده ترینه
+ از صدای پچ پچ بدم میاد
+ از صدای خودم که میخواد حال خودمو بگه بیشتر
+ این که دلم هیچی نمی خواد
+ این مرض جدیدم که بدترین حالت ها رو فرض کنم برای هر چیزی خیلی بده
دارم پای قبرهای خالی گریه می کنم
+ کاش تو خوب باشی
کاش اینجا رو نخونی
کاش این سیاهی ها که توی مغزم میان و میرن یه سری گرد و غبار های فصلی و موقتی باشن
کاش بازم صدای قلبمو بشنوم
کاش ...
کاش یه صبح پاشم بهم بگن همه فکرای تلخت، یه کابوس بوده و گذشته
کاش اگر قراره بیفتم ... جایی نیفتم که نباید
کاش همه اینا یه سری ناراحتی های اغراق آمیز از سر بیکاری و بی حالی باشه
کاش یه صبح پاشم همه بگن همه چی خوبه ...
کاش یکی ببینه ... کاش یکی بفهمه ...
کاش کسی سمباده ای که به روحمون کشیده میشه رو مینداخت پایین
کاش کسی باورهای تلخ تثبیت شده ذهنمونو ازمون می دزدید
کاش یه صدایی میومد دردمونو می گفت
کاش همه چیز اینقدر سخت نبود
کاش زندگی اینقدر که توی ذهن ما ناامن و تلخ نشون داده نباشه
کاش نیمه روشن قلبمون به نیمه تاریک بچربه
کاش روشنی منتظرمون می بود
کاش باز برگ می دادیم
کاش کام تلخمون تلخ نمی موند
کاش حرف های قشنگ تری داشتیم
کاش ...
کاش اگر این کاش ها نمی شه ... یکی زندگی رو ریست می کرد و بعد خاکمو عوض می کرد و یکی دیگه ازم می ساخت
جهان مگه می خواد با بندباز هاش چه کار کنه؟
بندباز اگر سقوط کنه چی
- تاریخ : يكشنبه ۷ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۲۵
- |
- نظرات [ ۰ ]
چند روز پیش توی اتوبوس یهو به کشف جالبی رسیدم!
این که اگر من قرار بود یه شی باشم ، دوربین فیلمبرداری یا دوربین عکاسی بودم. خلاصه دوربین بودم
اما چرا؟ من همیشه قسمت بزرگی از حال و اکنونم صرف ضبط کردن وقایع آن گونه که هست میشه
یادمه یه بار که خیلی بچه بودم توی اتوبوس نشسته بودم و میخواستم اون لحظه رو و آدمی که کنارم بود رو برای همیشه توی ذهنم ذخیره کنم. به خودم گفتم خب من الان دوربینم. چیلیک. از قیافه خواب بغل دستیم عکس گرفتم. و چیلیک از انعکاس خودم توی شیشه عکس گرفتم و مطمئن شدم این لحظه رو برای همیشه توی ذهنم خواهم داشت. هنوز سرمای اون شب روی پوستم احساس می کنم
کلا خیلی لحظه ها توی بچگیامم هست که از قصد و با توجه ضبطشون کردم. بقیه چیزای بی اهمیتو یادم نمیاد. ولی هر چی که ضبط شده با جزییات یادمه. مثل آخرین لحظه ها توی شهر و در خونه مون توی تاریکی یا من که روی سرامیک سفید دراز کشیدم و دوست دارم بیدار شم و بهم بگن همه چی خواب بوده. اون شب کنار مسجد و بوی شب بوها و خیلی چیزای دیگه
طبیعتا روز به روز که گذشت دیگه اون حال و هوا رو از دست دادم. خیلی چیزها هم هست و بوده توی این سال ها که از قصد دوربینمو براشون خاموش کردم یا آرشیوشونو به بایگانی فراموشی فرستادم. ولی هنوزم یه دوربینم که وقایع اطرافشو ضبط می کنه و بعد سر وقتش آرشیو فیلم هاشو در میاره و فیلمشو نگاه می کنه و فکر می کنه. فقط شاید حالا دوربین خسته تر و بی اهمیت تری شدم
از این دوربینا که فیلم های حوصله سربر می گیرن!
- تاریخ : پنجشنبه ۴ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۲۶
- |
- نظرات [ ۱ ]
- تاریخ : پنجشنبه ۴ بهمن ۹۷
- ساعت : ۱۸ : ۵۴
- |
- نظرات [ ۱ ]

که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!
+دیالوگ فیلم.یاکوب
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۲۰ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۲۷ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۸ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۳۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۹ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۴۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۵ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۲۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲۸ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۲۰ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )