...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

Rest

یکی از انواع سفر، سفریه که قراره بری یه جا بشینی و پاشی و نهایتا چهار قدم راه بری و هیچ کار خاصی انجام ندی! نخوای جایی رو ببینی و هر چیزی که به استراحتت کمک کنه رو در الویت قرار بدی.

راستش استراحت کردن فقط یه گوشه لم دادن نیست! ور رفتن با گوشی هم نیست. استراحت یعنی ساعت آرامش و خستگی ها رو از تن بیرون کردن. خستگی ها رو از تن بیرون کردن یعنی : به چیز خاصی فکر نکردن و درگیر نبودن

اون روز توی دفترم نوشتم : سال هاست خسته م ... خیلی خسته

سال هاست استراحت نکردم ... سال هاست واقعا نخوابیدم! سال هاست بیدارم ، هشیارم و حواسم به همه چیز هست ... سال هاست توی کوچه های بی حواسی و بیخیالی گم نشدم!

ولی تا دلت بخواد فراموشکارم و به قول دوری حافظه ی کوتاه مدتم مشکل داره! حتی همین الان هم خیلی راحت یادم رفته کلمه ای که میخواستم همراه فراموشکاری بنویسم چی بود! 

این روزها که نه ... این روزها خیلی زیاده برای یه هفته اما خب شاعرانه تره پس ... این روزها سعی می کنم کمتر فکر و خیال کنم، بیشتر استراحت کنم، کمتر پیگیر باشم، بیشتر دنبال حال خودم باشم، کمتر پیش بینی کنم، بیشتر در حال حاضر باشم و ‌‌‌‌در واقع ...

کمتر کنترل کنم ‌... کمتر کنترل کنم ... و کمتر کنترل کنم

کنترل دیگران، کنترل زندگی، کنترل لحظه ها، کنترل آینده 

چند روز نفس گیر داشتم تا بتونم این چیزها رو درباره خودم بفهمم ولی نتیجه کار بسیار استراحت برانگیز و آرامش بخش و همراه با بازدهی بیشتر توی کارهام بوده و البته سخت سخت

 

× از حمل این جنازه ی هشیار خسته ام ... 

اندیشه فولادوند 

 

× اینقدر مثل گلایل درشت همه جا نباش 😁 دکتر شیری میگفت مثالش جالب بود

بزرگ باش

باید بزرگ بشی ... چاره ای نیست! 

هرجا و هرجور که هست روی پای خودت وایسا

اگر خودتو بندازی تا کسی بلندت کنه، هیچ وقت نمی فهمی

نفهمیدن همیشه درد بدتریه 

اونی باش که میخواد بفهمه ، میخواد درک کنه

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan