شکرگزاری فقط یه ساعت مقرری نماز خوندن نیست
شکرگزاری یعنی هرلحظه هرکاری انجام دادی که از حال خوشش به وجد اومدی، به خاطر همه نعمت هایی که به تو امانت داده شده سپاس گزار باشی ❣
- تاریخ : شنبه ۲۸ فروردين ۰۰
- ساعت : ۱۵ : ۰۵
- |
- نظرات [ ۰ ]
نوارمغزی های یک ذهن خسته
شکرگزاری فقط یه ساعت مقرری نماز خوندن نیست
شکرگزاری یعنی هرلحظه هرکاری انجام دادی که از حال خوشش به وجد اومدی، به خاطر همه نعمت هایی که به تو امانت داده شده سپاس گزار باشی ❣
کاری که دوست داری و رویاشو داری انجام بده
از چی نگرانی؟ از اینکه یه جوون کم سن و سال از نوع موفق و تحسین برانگیزش نمیشی؟؟
سن تو چه ربطی به رویاهای تو داره؟
اگه رویاهات برای خودت باشن ... اگه هنوز هم توانایی داری که براشون تلاش کنی ... پس انجامش بده!
چرا از خودت می پرسی چند سالته؟ اصلا مگه مهمه که سال های لعنتی قبلت رو مشغول چه کارهای بی ربط یا با ربطی بودی؟
مگه قراره به کسی جواب پس بدی؟
اینا رویاهای تو هستن که خودت کشفشون کردی!
پس پاشون وایسا
چه بهشون برسی چه نه!
× رویاهاتو از دست نده به بهانه اشتباه های خودت یا دیگران
چرا که اگه رویاهات بمیرن
زندگی مثل مرغ شکسته بالی میشه که
مگه دیگه پروازو به خواب ببینه ...
چرا یه چند وقته خنده هام کمرنگ شده؟
دوست ندارم این بشه یه حالت دائمی که بهش عادت کنم
به نظرم ما آدم ها باید حواسمون به عمق خط لبخندها و خنده هامون باشه
چون ممکنه یه روزی برسه که دیگه یادمون نیاد آخر خنده مون چه شکلی بوده اصلا
فکر کنم ماها اندازه رویاها و اندازه شوق هامون لب هامونو کش میدیم ...
× فکر کنم یه بخشیش به خاطر خستگی و بخش دیگرش به خاطر سردرگمی فعلی در ایجاد شوق ها باشه
× البته کمرنگ بودن هم یه وقتایی بد نیست ...
معمولا وقتی تازه وارد زندگی کسی میشیم، این سوال رو فراموش می کنیم که این شخص با آدم هایی که قبل از ما توی زندگیش بودن چه کرده؟ شاید یه روزی همون رفتار رو در حق ما هم انجام بده
اما متاسفانه وقتی این سوال به خاطرمون میاد که کار از کار گذشته. دور انداخته شدیم و آدم یا آدم های جدیدی هم جای خالی ما رو پر کردن
اون موقع می فهمیم که کاش کمتر روی اون آدم حساب باز کرده بودیم
کاش کمتر حسابش می کردیم تا جای خالیش اینقدر بزرگ نباشه ...
چرا هیچ وقت ابراز علاقه های بی حد و حساب بعضیا رو نمیذاریم به پای اینکه دارن از آدم یا آدم های دیگه یا شرایطی خاص فرار می کنن؟
.
.
.
چه قدر یه جوریه که به کسی بی تفاوت باشی اما این به جای اینکه انتقام محسوب بشه، خوشحالش کنه
.
.
دیروز داشتم به محسن میگفتم چه قدر یک دوست همجنس و همفکر داشتن ناب و دلپذیره! یکی که دغدغه ها و ذهنت رو از دیدگاه خودت با همون مردانگی یا زنانگی و کلیشه های موجود ببینه! و درواقع درک کنه
حرفمون از تالکین و علاقه شدید الحن خواهر به تالکین شروع شد و محسن میگفت که وی با نویسنده نارنیا با هم دوست های خوبی بودن و در جریان نوشتن های همدیگه بودن
خوش به حال آن دو
و محسن گفت : ... چیزی که هیچ وقت نداشتیم ...
.
.
یادمه اون زمان اینترنت دایال آپ که کامپیوتر داشتیم و من یه گوشی سامسونگ هم داشتم که بیچاره اینترنت هم میرفت به شکل مفتضحانه ای، همیشه و از این در به اون در وبلاگ های بلاگفا پرسه می زدم تا یه دوست پیدا کنم که زبونمو بفهمه. تاکید داشتم حتما دختر باشه! اما هیچ نتیجه ای نداشت گشتن هام. یه مدت یکیو پیدا کردم و هر روز براش کامنت میگذاشتم. اونم از این افرادی بود که کامنت تایید نمی کرد و جواب هم نمیداد و هیچی به هیچی. ولی من هر پستی که میگذاشت براش حرف میزدم و مطمئن بودم که میخونه. یه روز دیدم توی پست های وبلاگش ازم تشکر کرد و گفت که میخونه و ... ! بعد یه مدت هم دیگه فکر کنم ازدواج کرد و پیداش نشد.
بعد ازون ماجراها باز هم گشتم و گشتم تا اون روزی که محسنو پیدا کردم ولی خب به جای دوست یه عشق پیدا کردم :/ :)
.
.
وضعیت : در حال شهادت از آلبوم جدید گروه پالت هستم
وضعیت بعدی : در حال کوشیدن و خارج شدن از وضعیت پسا اسباب کشی و بازگشت به زندگی عادی و دنبال کردن اهداف جدید و انجام کارها و دیگر دنبال کسی نبودن و تبریک نگفتن تولد مریم ...
بی اعتمادی مرحله ای از رسیدن به اعتماده
نگران نباش
اما مسئله اینجاست که همونقدر که انتظار داری بقیه قابل اعتماد باشن، خودتم باید باشی و خودت هم باید بتونی اعتماد کنی ...
اعتماد یه دل گنده و دریایی میخواد ...