- تاریخ : چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸
- ساعت : ۲۱ : ۲۶
- |
- نظرات [ ۲ ]
یه احساس گم شدن غریبی دارم
تنها جایی که خودمم اون موقع س که می رم توی رنگ ها و طرح ها
× وای به حال بازیگری که خودش نقش خودشو باور کنه!
× نقش ... نقش
؟
× مترسک گنده خندون شدم تو خونه. یه وقتا لپم درد می گیره از تظاهر
ولی لازمه چ کنم
× هیچی به هیچی
شنبه وات؟
جواب اون خانومه وات؟
× مرداد !
- تاریخ : سه شنبه ۱ مرداد ۹۸
- ساعت : ۲۰ : ۵۵
- |
- نظرات [ ۰ ]
فکر کنم دوباره یه خورده کم حرف شم شایدم نه
× چه قدر گرمه
× حس خوب : دستات بتونن چیزای قشنگ بسازن
× مود : هیچی نمی دونم
× من کلا هیچ وقت وصله هیچ جمع دخترونه ای نشدم. کلا معاشرت با پسرا باحال تره خصوصا وقتی فهمیدن تو ازشون بزرگتری!
بیشتر که فکر کنم می فهمم هیچ وقت وصله هیچ جمعی نشدم
× فکر می کردم اگر یه روز در میون مریمو ببینم دوست ندارم! ولی الان دیدم خوبه دوست دارم
× امروز چند تا گربه خیلی بانمک دیدیم
× هی روزگار ... هی پیشونی
× کاش کسی جایی منتظرم بود
- تاریخ : پنجشنبه ۲۷ تیر ۹۸
- ساعت : ۲۱ : ۲۸
- |
- نظرات [ ۱ ]
- تاریخ : سه شنبه ۲۵ تیر ۹۸
- ساعت : ۲۲ : ۳۹
- |
- نظرات [ ۱ ]
متاسفم که سرزمینم بیشتر از هنر و هنرمند به کارگر احتیاج داره!
کارگر هایی که بتونن از ویرانه ها خونه بسازن
دارم به این فکر می کنم که ما بیشتر از اون چه که فکرشو می کنیم به جامعه مون وابسته ایم. جامعه مون می تونه تعیین کنه ما کجا باشیم و کدوم بخش از وجودمون پررنگ بشه
البته که خودمون هم موثریم اما زمونه ای که توش زندگی می کنیم و جامعه مون خیلی تاثیرگذاره
من نمی تونم یه اتاق امن برای خودم بسازم و فراموش کنم بیرون از اتاقم آشوبه
نمی تونم آدم هایی که می تونستن جای من باشن ولی نیستن چون شانسشو نداشتن، فراموش کنم
نمی تونم و همین باعث شده سر هر دو راهی به جای هنر ، چیزهای دیگه ای رو انتخاب کنم. مثل خیلی وقتا که ترجیح دادم شعری نباشه اما زندگی خودم باشه
ما محصولات جامعه مون هستیم و وقتی این هستیم، یعنی جامعه مون به ما احتیاج داشته که ما رو تولید کرده
هر چه قدر عاشق رنگ ها باشم، هرچه قدرم دنیا رو بخوام از پشت منشورم نگاه کنم، باز هم نمی تونم بی تفاوت باشم. بالاخره برمی گردم!! این سرنوشت جدایی ناپذیر من شده
ادامه می دم ولی دیگه منشورمو گم نمی کنم و می پذیرم من فقط دنیا رو با جور دیگه ای دیدن می تونم تحمل کنم
حالا هنر برای ما زندگی رو قابل تحمل تر می کنه! جاست دیس!
- تاریخ : سه شنبه ۲۵ تیر ۹۸
- ساعت : ۱۱ : ۴۹
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸
- ساعت : ۰۰ : ۲۳
- |
- نظرات [ ۱ ]
- تاریخ : دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸
- ساعت : ۰۰ : ۱۱
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : يكشنبه ۲۳ تیر ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۱۰
- |
- نظرات [ ۰ ]
دیروز بعد مدت ها دلم رفت که لایو سهیل رضایی رو ببینم. خیلی جالب بود. دقیقا داشتن راجع به دغدغه های من حرف می زدن
یه دختره اومده بود بالا که بعد چند سال کار کردن توی شرکت، به خاطر اینکه دیگه واقعا دلش نمی خواست اونجا کار کنه(اون کار براش رضایت درونی نداشت)، اومده بود بیرون و نمی دونست باید چه کار کنه و مونده بود که انتخابش درست بوده یا نه
یه پسره هم اومده بود بالا که شرایط مشابهی داشت و حسابی گیج شده بود چه راهی براش خوبه اما سنش کمتر بود.
سهیل رضایی یه جاییش یه حرف خیلی جالبی گفت. گفت توی سفر زندگی یه جستجوگر نمی دونه می خواد چه کار کنه یا می خواد چی بشه! اون فقط می دونه که این شرایط فعلی که الان توش هست براش مناسب نیست و نمی خواد توی این شرایط باشه. همه انتظار دارن که ما بدونیم می خوایم چی کار کنیم ولی تا جستجو نکرده باشیم چه طور می تونیم بفهمیم؟ همین که با تجربه بدونیم و بفهمیم یه کارها و شرایط هایی هست که نمی خوایم توشون باشیم، قدم خیلی مهمیه. این که جرات کنیم از شرایط امن بیرون بیایم و بگردیم خیلی مهمه و ما رو به جوابمون می رسونه.
یه چیز جالب دیگه ای هم گفت. این که استرس و چالش طبیعت زندگیه و موتور حرکت دهنده زندگی. اما ما می تونیم و می خوایم با استرس ها و چالش هایی دست و پنجه نرم کنیم که دلمون می خواد و دوستشون داریم. می گفت باید ببینید چالش ها و استرس های چه مسیری رو دوست دارید و می تونید باهاش کنار بیاید!
این نکته ها رو آدم خودشم می دونه و قبلا هم نوشتم راجبشون ولی شنیدنش از یه نفر مورداعتماد دیگه و تایید شدن اون فکر ها به آدم کمک می کنه
خوشحالم که این فکرم که تا از یه موقعیتی نیای بیرون نمی تونی به موقعیت بعدی برسی تایید شد!
چه خوب که این فکرم که : من نمی دونم دقیقا چی می خوام ولی نباید الان اینجا باشم، هم تایید شد!
همه چی امن و امانه برای آزاد کردن خودم
خودمی که اسیر خودم شده و آروم آروم داره آزاد می شه
می خوام به خودم یه محدودیت در آزادی بدم
مثلا یه ماه به خودم فرصت بدم تا به خودم ثابت کنم می تونم و توانایی ش رو دارم کارهایی که دوست دارم رو جدی انجام بدم و خلاق درونم رو آزاد کنم از اسارت
بعد از یه ماه می تونم تصمیم های بهتری بگیرم
+ افتادم روی دور پست گذاشتن! تخلیه خوبیه
+ آخ دوباره حافظه م دچار مشکل شده :/ چرا ... نمی دونم چرا حافظه م اینقدر راحت تحت تاثیر قرار می گیره
- تاریخ : شنبه ۲۲ تیر ۹۸
- ساعت : ۱۲ : ۱۹
- |
- نظرات [ ۰ ]
قدیم ها وقتی دپرس و غمگین می شدم می گفتم واسه دوری از جنگله
حالا دیگه مدتیه در این رابطه هم به درجه سر شدگی رسیدم
سر شدن چیز خوبی نیست فقط چاره ای نیست
حالا این جور جاها عکساشونم قشنگه و حال آدمو خوب می کنه
عکس ها دزدی از اینستاگرام است
- تاریخ : جمعه ۲۱ تیر ۹۸
- ساعت : ۲۰ : ۲۴
- |
- نظرات [ ۰ ]

که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!
+دیالوگ فیلم.یاکوب
-
مهر ۱۴۰۴ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۲۰ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۲۷ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۸ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۳۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۹ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۴۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۵ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۲۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲۸ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۲۰ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )