- تاریخ : شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۲ : ۴۷
- |
- نظرات [ ۰ ]
میگن در این جور مواقع زندگانی سر خودتونو با چیزای مختلف گرم کنین
میگن بگذارید و بگذرید
میگم : سخته سخت خیلی سخت
× ولی یه اقداماتی باید زد برای زندگی
حالا وقتشه
حالا
الان توی سن و سال و شرایطی ام که نمی تونم بعد بگم بچه بودم بی تجربه بودم نفهم بودم !
نمی تونم بگم وجودشو نداشتم... نمی تونم بگم قدرت آگاهی به خودمو نداشتم
نمی تونم بگم نمی دونستم که باید در پی معمای زندگیم باشم نه که اینقدر راحت مساوی بزارم و جواب اشتباه بنویسم!
نمی تونم بگم خسته شدم ... نمی تونم بگم باید بایستم
حالا وقتشه ... وقت تغییر رویه برای خودم
- تاریخ : جمعه ۲۸ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۲ : ۴۸
- |
- نظرات [ ۰ ]
یکی از مسائلی که سال قبل هم در این زمان باهاش دست و پنجه نرم می کردم ، درگیر شدن یا نشدن در جوامع و گروه های مختلف بود
به شدت دوست نداشتم سایه های دور و برم زیاد بشن
مدل ایده آل من برای زندگی اینه که چند نفر باشن که شکل خانواده ت دوستشون داشته باشی و بهشون دل بسته باشی و گه گاهی در مواقع لزوم دور و برت شلوغ بشه
اما خب ... وقتی نمیشه مدل ایده آلم اجرا بشه باید چه کرد؟
واقعا نمی دونم. هنوزم گیجم. به نتیجه ای نرسیدم هنوز
+ قبول کردن پیشنهاد کار میم از اولشم راه فراری بود برای اینکه با خیال راحت تری گوشه عزلتم بشینم
+ قشنگ شدم نقطه سر خط
دوباره من و تنهایی با هم مشغول نبردیم ...
- تاریخ : جمعه ۲۸ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۵۴
- |
- نظرات [ ۰ ]
باید که به آدم هایی که توی زندگیمون حضور داشتن احترام بگذاریم
اون ها بخشی از تجربه و زندگی ما هستن و ما نیز برای اون ها بالعکس
.
.
خیلی وقتا زمان ها و مکان های نامناسب و محدودیت ها ، فواصل رو به وجود میارن اما چه طور می تونیم همدیگه رو انکار کنیم!!
- تاریخ : جمعه ۲۸ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۳۸
- |
- نظرات [ ۰ ]
این یک روز و نیم سفر به قول عطیه پر برکت ، جواب سوالی که شب قبل سفر دوکی فکرمو بهش مشغول کرده بود رو داد
نقش تو در خانواده ات چه بود؟
نقش من ؟
حال خوب کن / حال دل خوب کن
+ وی یادشه که وقتی در سنین ماقبل نوجوانی ایده هایی چند وقت یک بار به خانواده می داده جهت بهبود وضعیت! یکیش جعبه ی درد و دل بود. او می گفت هر کی از هر چی ناراحت میشه بنویسه توی کاغذ و بزاره توی جعبه . بعد کسی که مخاطب نامه س جواب بده بزار سرجاش یا اینکه یه جمله قشنگ از توی جعبه برداره یا ... از این طور چیزا
یا وی در همون سنین معتقد بود چند وقت یه بار اعضا باید دور هم جمع شن و دلی گپ بزنن
اما خب ... کی بود بشنوه
(وی منظورم خودمه)
+ وی کلا خیلی مشغولیت فکری داشت روی این قضایا
مثلا وقتی سوم ابتدایی بود و صبح ها قبل از مدیر می رسید مدرسه ، توی حیاط راه می رفت و خیلی تخیلی و ناموفق به این فکر می کرد که چه شکلی میشه یه بازی اختراع کرد تا بچه هایی توی کلاس که باهم قهرن باهم آشتی کنن :/
جالب تر این که وی در اون سال تحصیلی حتی برگ چغندر هم باهاش رفیق نبود و کلا توی بازی نبود !!!!
+ والا منم جای وی بودم از یه سنی به بعد خونوک می شدم . چه برسه به اینکه خودم همون وی باشم
+ اما دقییییییقا مساله اینجاست که اوکی ... من حق دارم و همواره مثلا وظیفه خودم می دونستم حال دیگران رو خوب کنم ، اماااا حالا دیگه قبل نیست. حالا حالاست و من بچه نیستم.
حالا حالاست و خیلی چیزها فرق کرده
حالا حالاست و لازم نیست الگوی قدیمی رو کلا بندازم دور و خودمو انکار کنم ، اما می تونم که حواسمو جمع کنم تا حالیم شه بفهمم چه طوری دارم هی دایره های تکراری رو دور می زنم
چرا همش ته همه چی می شه یه چی؟
- تاریخ : پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۴۹
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۳۵
- |
- نظرات [ ۰ ]
- تاریخ : پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۰ : ۳۱
- |
- نظرات [ ۰ ]
بریم که داشته باشیم یک روز متفاوت !
× نگاه می کنم و میزارم فکرها بیان و برن
تا آخرش بفهمم کی راست میگه یا کلا هیچ کدوم!
- تاریخ : سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۸ : ۴۵
- |
- نظرات [ ۰ ]
دیشب یه سیلی خورد توی صورتم
حرفایی از کودک زخمی درونم شنیدم که واقعا منو به حیرت آورد
فکرشو نمی کردم اون پرنده بتونه اینقدر وحشی بشه وقتی سر زخم کهنه ش رو باز کنن (چیزهایی مربوط به کودکی و کمی بالاتر)
یهو فهمیدم چرا توی شرایط هایی از زندگی که ارزیابی خودم ازشون فوق سخت بود ، کسی نمی تونست آرومم کنه جز خودم
چه فهم ناگفتنی بود
همونجایی که بهش توجه نمی کردم ولی مهم تر بود
× راهم روشن شد. دیگه تن نمیدم که جایی باشم که محبوبانم بهم تشکیک وارد کنن
+ مامان یلدا یه جایی توی قصه میگفت ؛ چرا از تنهایی فرار کنیم وقتی قراره یه روزی بالاخره تجربه ش کنیم (یه همچین مضمونی بود)
+ بله واقعیت این بوده که همیشه در درون خودم تنها بودم
و همیشه دنبال نیرویی از عشق (به جاندار و بی جان) می گشتم تا مرهمی برای حفره ای پیدا کنم
+ تازه می فهمم چرا محبوب ترین شعر برام این بود :
باورم کن
باورم کن
خیلی خسته م
بس که ناباوری دیدم
تو خودم هر بار شکستم
تازه می فهمم چرا محبوب ترین نگاه برام ، چشم های آینه ای کسی بود که منو تمام قد (باشکوه) نشون می داد
+ باورم کن که تو سینه غم دارم به حجم فریاد ...
+ امروز می دونم ... حالا می دونم که بودن با محبوبانی که بهت تشکیک وارد می کنن ، شاید یک روی مهربان و عاشق نسبت به اون ها، برای من داشته باشه ، اما یک روی زخمی و خشمگین هم پیدا می کنه
و اینو نه برازنده خودم می دونم نه برازنده محبوبانی که به آدم بودنشون احترام می زارم و به قابلیت هاشون اعتقاد دارم
× خواهد گذشت ...
+ اگر چه دیر می شود
ولی بدان که می رسم
به فاصله فکر نکن
کمی بمان که می رسم
اگر چه عمر رفته و
جوانی ام پیر شده
به تو در این جهان نشد
در آن جهان که می رسم
در آن جهان که می رسم
....
(مود سال قبل این روزها هم همین بود)
- تاریخ : دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۱۱ : ۱۶
- |
- نظرات [ ۲ ]
این سال 97 و این بارون های بهاری غافلگیرکننده اش و وای ...
چه قدر ممنونم ازت پرودگار
چه قدر دلمون تنگ بود برای این صداها ، این قطره ها ، این خنکی ها
- تاریخ : شنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۷
- ساعت : ۰۱ : ۲۴
- |
- نظرات [ ۰ ]

که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!
+دیالوگ فیلم.یاکوب
-
مهر ۱۴۰۴ ( ۳ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۲۰ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۱۲ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۲۷ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۸ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۳۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۹ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۴۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۵ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۲۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲۸ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۲۰ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )