آی پر های تو بسته مباد درنا
لب هات پر از رنگ شاد
.
.
آی پرهاتون خسته
آی لب هاتون بسته ...
.
.
#مهسا_وحدت
- تاریخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۶
- ساعت : ۰۲ : ۲۱
- |
- نظرات [ ۰ ]
نوارمغزی های یک ذهن خسته
آی پر های تو بسته مباد درنا
لب هات پر از رنگ شاد
.
.
آی پرهاتون خسته
آی لب هاتون بسته ...
.
.
#مهسا_وحدت
زندگی فقط اونجاییش که خودتو به افق گره می زنی
نه یک لحظه این طرف تر ...
نه یک لحظه اون طرف تر ...
× بچه که بودم معتقد بودم درسته که دیوار ها سنگی هستن اما پنجره ها هستن . درسته که سبزی و درخت ها نیستن ولی آسمون که هست . آسمون زبون مشترک همه جاست و می تونه تو رو با خودش ببره
و در این مورد سعی کرده بودم بنویسم! هنوز هم هست
خیلی خوشحال می شدم اگر سلین دیون ازم دعوت می کرد ادامه زندگیمو برم پیشش
به نظرتون این کارو انجام نمیده؟
× با اینا زمستونو سر می کنم
این دو سه هفته اتفاقات جالبی افتاد . اولیش خریدن سه پایه بود !!
دومیش گروه جمع و جور فیلم نامه نویسی انیمیشن بود که باز شد و چراغ سبزی بود برای یه رویای قدیمی که توی این چندسال هم دست از سرم برنداشته بود و چند وقت یه بار دنبالم راه میفتاد و خوابو شب ها از چشم هام می گرفت . آخه بهترین زمان برای فکر کردن به ایده های کارتونی یه حالتیه بین خواب و بیداری .
دیشب تونستم پنج تا ایده مو بنویسم و براشون بفرستم . اگر انتخاب بشم به جلساتشون دعوت میشم و خیلی باحاله
سومیش هم تغییر فضای کارمون بود که اولش با اینکه سخت به نظر میومد و خب سخت هم هست اما رضایتمو قشنگ 30 نمره بالا برده . از اینکه مغزم واقعا کار می کنه حس خوبی بهم دست میده و فکر می کنم واقعا دارم کاری انجام میدم
چهارمیش هم کارگاه مربیگری بود . با اینکه وقتی موضوعشو فهمیدم حسابی هنگ کردم و گفتم من که نه شوهر دارم نه بچه آخه به چه دردم می خوره و من چه جوری به دیگران یاد بدمش آخه!!! از سر تعارف و رودر وایسی به خاطر دوستم رفتم ولی نتیجه ش خیلی خوب بود .
روز اول هم که دیدین چه قدر هیستیریک شده بودم از آدمای اونجا و رفتاراشون . تازه فرض کنید یکی از استادام که آبم باهاش توی یه جوب نمیره ولی براش جالبم رو به رو شدم و قشنگ می خواستم زمین دهن وا کنه برم توش .
کلا وضعیت اسفناکیه قرار گرفتن دو جوجه مددکار ، کنار 30 تا روانشناس مدعی !! که فکر می کنن مددکاری یه چیز اضافه ایه و مددکارها هیچی نمی دونن! درحالی که ... :/
خلاصه بازم به زور دوستم ادامه دادم . اینجا بود که متوجه شدم یه وقتایی باید پشت سرم زور باشه و اینکه خیلی وقتا قضاوت هام می تونه اشتباه باشه . و کلا آدم تیک ایت ایزی باشه و شعارم این بشه که : من اشتباه می کنم پس هستم
خلاصه اگر بازم مثل جریان قبلی پارتی بازی نشه و جامون نزارن ، خیلی حس خوبیه که معلم بودن رو تجربه کنم و چیزای واقعا کاربردی و قابل فهم برای همه مردم رو بهشون بگم!
پنجمیش هم دوباره پر انرژی ظاهر شدن آقای صاد بعد مدتی بحران زدگی و ناامیدی بود ! خیلی خوشحالم که می تونم به همه ی وقت هایی که ازش دفاع کردم افتخار کنم! خوشحالم که تلاشمو کردم به بدوبیراه گفتنای بقیه دامن نزنم! قطعا یکی از آدمایی هست که بهش مدیونم .
ولی بهم ثابت شد که قطعا وقتی احساسات بدی بین آدما به وجود میاد ، فقط یک طرف مقصر نیست و حتی اون آدم تاثیر گذارتره نقشش بیشتره حتی و بار بیشتری رو برمی داره
+ یه کمی گزارش زندگی
من مطمئنم روانشناسی رو آدم های عاشق و دیوانه نوشتن!
+ پایان کارگاهشون !
+ او بالاخره موفق شد ، دیواری که دور خود می ساخت را محکم کند و بالا ببرد
او موفق شد و فعالانه اجازه نداد آن دو نفر به رفتارشان با او ادامه دهند 
خدا رو چه دیدی
شاید ما هم یه روزی خوب شدیم
.
.
🍃
خانم کاف هم دانشگاهیه . قد مادرم سن داره .
خیلی یهویی می نویسه :
امیدوارم دوباره دلت اونقدرشادشه که مثل قدیماعکس پرفایلت ماه باشه به همون ثشنگی .
+ ...