...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

جهان چه قدر گرده

جهان چه قدر گرده ...

+ پشت سرش حرفای بدی می زدن ... قلبت هری هرررری می ریزه . می پاشی و دقیقا میشی این : :(

+ آدم ها قرار نیست لزوما شبیه افکار کودکانه ما باشن ... آدم ها ابعاد مختلف دارن 

+ گرچه قضاوت و حرف مردم هیچ وقت سند نیست اما خب ...

+ در نقش یه گرگ بارون خورده که اولین بارش نیست پشت سر عزیزان زندگیش حرف میشنفه ... به جز غم درباره افکار کودکانه خودم ، چیزی ندارم. 

+ پشت سر عزیزان زندگی من معمولا همیشه حرف زیاد بوده !!! همش هم میان جلو روی من می زنن :/ از سه سالگیم حتی!!!!!!!!!! 

+ به قول دکتر شیری و خیلی های دیگه : کسی باید باشد که هیچ وقت نرود!!!!!!!!!!

+ خوبیش اینه که الان با خیال راحت ... دیگه نگرانش نمیشم
وگرنه که همه چی تموم شده بود... خیلی زودتر از این هم باید تموم می شد

+ گرچه هنوزم باورم نمیشه (به منم ربطی نداره) ولی خب ... در هر صورت واقعا نگران بودن من بی معناس! باید نگران خودم باشم. 

+ ولی مردم ... پشت سر هم دیگه حرف نزنین ... :( پشت سر هم حرف نزنیم... 
چرا زمین های همدیگه رو شخم می زنیم؟؟؟؟ 

+ سفر نمی روم دگر 
تو را ندارم آن قدر ...

عجب تیکه سنگینی :/

در دهن من کجا مونده؟ یکی بیاد بزاره اینقدر با مردم دهن به دهن نشم :/

طرف سنگین ترین تیکه ی دنیا رو بهم انداخته! اون وقت من حالیم نشده!!!!  مگه داریم مگه میشه!!!!! :/ 

چه قدر سالوحاااانه! :/// 

اه! از اولشم آبم باهاشون تو یه جوب نمیرفت

بقیه چه جوری بلدن تظاهر کنن اینقدر؟؟؟؟؟؟ چه جوری اینقدر تیکه های عمیق با عزیزم و فدات شم میندازن؟؟؟

هنوز منو نشناختن:/ نمی دونن من برم توی مود بی تفاوتیم ...!! برم تو مود بی تفاوتیم چی؟ هیچی به هیچیشونم نمیاد :/ فقط خودم راحت تر زندگی می کنم. 

بعد از دوران مدرسه ، این اولین جمعی بود که واردش شدم و اینقدر نامانوس و غیر دوستانه بود. فقط توی دوران مدرسه در دهنم سرجاش بود. الان نیست :/

اه اه ولشون کن ... خود درگیرن 

خدا را سپاس به خاطر همه آدم های صاف و صادقی که توی زندگیم باهاشون آشنا شدم و توی جمعشون بودم !! از این به بعد شاید هرچه کمتر ببینم ...



+ ولی جدا از عصبانیت ...
حتما جای خودشونو درست توی زندگی نیافتن ... خودشونو دوست ندارن ... از زندگیشون راضی نیستن و... که می تونن اینقدر تیکه های سنگین بندازن و خلاصه نامهربان باشن یا ...

در هرصورت کلا نمیشه از آدما کینه داشت . منطقی نیست . ولی میشه کناره گرفت یا دور شد یا ... 

هر آدمی قابلیت هر چیزی بودن و شدن داره

سروی خمیده ...

شده ست آفت عقل و دینم ... 


+ زمان ...
زمان بگذر !! 
تو تنها دوای این روزهای منی ...

+ وقتی توی زندگی فقط خودتو داری و خودت 
و صبح به صبح و شب به شب باید ذکر بگی : نه به انتظار یاری .. نه ز یار انتظاری!! 
تا نه به گذشته برگردی نه به آینده امیدوار 

+ نه قدرت ... نه طاقت 

+ می دونید آدم این جور مواقع چه آرزوی واهی می کنه؟ 
اینکه یکی دستشو بگیره و از زندگی پرتش کنه بیرون 
از همه مسائل پیش رو
فقط دیگه اون قدر جوون نیستم که دست های جدید به نظرم جالب باشه
دست های قدیم هم که هیچی
دستای خودمم گم کردم

+ اصلا اگر پسرهام سروسامون می گرفتن شاید خوشحال تر بودم . نمی دونم 

+ مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر
سپس رها کن و برگرد 
من نمی آیم 

+ اینقدر پوسته ی وجودیم نازک شده که نگو! اینقدر خودمم دیگه خودمو باور ندارم که نگو 

+ صبورم که باشم ... نه طاقت ندارم ...

+ ای گریه های بعد از این ... خاطرم نمانده شهر من کجاست!!!

+ ای گریه های بعد از این
خاطرم نمانده شهر من کجاست
خاطرم نمانده شهر من کجاست
خاطرم نمانده شهر من کجاست
خاطرم نمانده شهر من کجاست 
خاطرم نمانده شهر من کجاست
...


+ تنها تر از همیشه
سروی خمیده ام ...

La

اینقدر که پستای گرهیده و فلسفی و شعری و اینا گذاشتم که وقتی از مشغولیات ساده تر ذهن حرف می زنم... وبلاگ که هیچ .. خودمم تعجب می کنم . سپس دیلیت می نمایم


× اصل مطلب این روزها اینه که شناورم 

پس همچنان قضاوت زندگی ممنوع

باید دنبال تکیه یا تکیه ها یا تکه چوب ها یا قایق نجاتی گشت تا غرق نشد و به امروز اومد


× آره ... خنده ها واقعی دیدنشون قشنگ تره



سهراب ها

همون جور که من چند وقت یه بار یادت میفتم و نمی تونم بگم آدم بدی بود که رفت ...
تو هم که چند وقت یه بار یادم بیفتی ، نمی تونی با خودت بگی بد بود یا موندنی نبود که رفت ... 
این عذاب هرموقع تنها بشی یا دلت بخواد کسی دوستت داشته باشه اون جور که من داشتم .. با تو می مونه 
اما تو خودتو آروم می کنی 
تو فکر می کنی قهرمان زندگی من و خودت شدی که نموندی 
.
.
.
.
رسم نیست! رسم نیست بره و متنفر نشی ... اما مجبورم این رسمو بشکنم . چون طول زمان ثابت کرد که شانسم زد و در زندگانی عاشق آدمای واقعا منحصر به فردی شدم. چیزی که خودشون نخواستن بدوننش
.
.
یه روزی سهراب زنده می مونه و رستم زود میفهمه که این تیشه که داره می زنه به ریشه خودشه ...

می ره

همین آهوی زیبای تو بیشه

زمستونم اگه برگشت می ره ...

.

.

.

خودم می دونم ..

دعوت

چند وقتیه در قیاس با گذشته م ، اسوه صبر و آرامشم ولی خب یه وقتایی هم یه چیزایی هست که باهات یه کاری می کنه که حس کنی غم دنیا رو شونه هاته

چیزهایی که نه میشه توضیحشون داد نه حوصله ش هست 
راست میگن گاهی باید با خدایی حرف زد که نگفته همه چیزو می دونه و هر مبهمی رو بهتر از خودت ترجمه می کنه 
احتمالا او تنها وجودیه که لازم نیست چیزی رو براش توضیح داد یا براش نقاب زد یا پیچوندش یا توجیح کرد. 
اما ما معمولا طبق عادتی که با آدما داریم ، با او هم نقاب بازی می کنیم و بی حقیقتی و توجیح کاری و ماست مالی 
.
.
.
منو به شهرت دعوت کن 

زندگی لبخند معنادار می خواهد فقط

چند وقت پیش خیلی اتفاقی با پدیده ای در موسیقی به نام امیرعباس گلاب آشنا شدم! یه آپشن جالبی که داره که هیچ آهنگی رو بی دلیل نمی خونه و کلا کاراش فکر شده س
صداش هم اصله ! در کل خیلی خوبه در سطح آهنگ های پاپ ایران
رفتم چند تا آهنگاشو چند روز پیش دانلود کردم . خیلی حال می دهد.


+ امروز رفتیم کف رودخونه فعالیت های زیرزمینی عکاسی! یه بچه جن پیدا کردم ازش عکس گرفتم . دیگه استاد هم کفش برید!! 
او لا سه تیمیزون هم زیرلب می خوندم عسک می گرفتم!! خیلی فاز داشت امروز با اولا سه تیمیزون....

قبلا هم روی کوه خضر قلب شهرو پیدا کردم!! 

در نتیجه یکی از علایق جدی من در عکاسی برمی گرده به فرم ها!!! و مغز سورئالیزه شده مو فریاد می زنه


+ کاش خانواده هامون قلابی بودن ... می رفتیم عوضشون می کردیم ، واقعی ها رو می یافتیم:) :> :<

+ اینجاست که میگن فریاد که از شش جهتم راه ببستند! نه می تونیم قبلیا رو عوض کنیم نه می تونیم با اونایی باشیم که دوست داریم نه می تونیم تنها باشیم
.
.
.
.
.
.
.
زندگی لبخند معنادار می خواهد فقط ...

قدیم

ما از قدیم می آییم ...

از قدیم 

قدیم 

قدیم ...




+ &...

سلام جزیره

سلام جزیره من! 

حالت چطوره جزیره من؟ ما رو کمتر می بینی خوش می گذره؟

من که خوبم و طبق معمول همیشه در روزهای عجیبی از زندگی به سر می برم!!!


+ رفتم انجمن دیروز! میزی که مثل هلو تحویل داده بودم قشنگ تبدیل شده بود به لولو :/ کولرشون که توی کل ساختمون زبان زد بود خراب شد! همه جا کثیف و ناجور! خانم شین هم سپرده بود به چند نفر براش دنبال کار جدید بگردن! 

اون جور هم که بوش میاد حقوقم پودر و پوچ شد! گوییا جناب تازه به دوران رسیده فریاد هم کشیده که فلانی با چه مجوزی اصلا اومده اینجا :/ ما هیچ ما نگاه!!!!!!!! 

هرکی کارش در اون اطراف و اکناف درست شه اصلا نباید خوشحال باشه ! چون با کسایی طرفه که ... بیخیال بگذریم!


+ دانشگاه هم از هفته بعد شروع میشه! حس می کنم این دوسالم باید بخونم تا به یه سری نتایجی برسم!


+ یه تابلو هم باید بزنم روی پیشونیم که خطوط مشترک موردنظر تا اطلاع ثانوی مشغول می باشد. البته به فاصله معنوی و روانی شما از بنده کاملا بستگی دارد. اگر خیلی دور هستید کلا مسدود می باشم. اگر نزدیک هستید باید چند بار تماس بگیرید . اگر خیلی نزدیک هستید هم که مشکلی ندارید.


+ همچنان قضاوت زندگی ممنوع!!!!!!! 


به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan