...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

دل کندن

ذهنت آزاد میشه وقتی دل می کنی ...

دوباره میتونی ببینی ... حس کنی ... شگفت زده شی

اون چیزی که برای تو باشه ... پیشت برمیگرده

و اگر نباشه ... چه بهتر چون تو رفتی ... بالاخره از اون خیابون دل کندی

 

 

+ یک لحظه به خودم اومدم دیدم، لیاقت ما بیشتر از این حرف هاست ... خیلی بیشتر ... حتی اگر اشتباه کرده باشیم ... همه اشتباه میکنن 

 

پایانی در کار نیست

اگر قرار باشه چیزی یادت بره یادت میره 

زمان اینو ثابت کرده و باز هم ثابت میکنه ...

نه نوشته ای نه یادداشتی نه کاغذ و دفتری ... هیچ چیز نمی تونه جلوی فراموشی رو بگیره، اگر قرار باشه از یاد ببری

اما شاید یه روزی یه جایی، همون موقع که حواست نیست، توی چشم های عزیزترینت برقی رو ببینی که همه چیز رو به خاطرت بیاره، شاید توی خیابون ناغافل کسی رو که سالهاست ندیدی ببینی و به یاد بیاری، شاید هرجا و شاید هرچیز، میتونه یه عطر باشه، یه آهنگ، یه صدا ...! 

اما اونجا همونجاست که باید بشینی، حس کنی، ورق بزنی، به یاد بیاری و شاید اشک بریزی یا بخندی

بعد پاشی بری و بگذاری دوباره غبار زمان کار خودش رو انجام بده .... بیاد و بپوشونه و گمش کنی تا دیدار بعدی

هیچ پایانی در کار نیست

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan