...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

تو ای ماه زیبای رویایی من ...

پای چشامون گود افتاده و حتی نمیرسیم وقتی از خواب پا میشیم صورتمونو بشوریم. غذا اگه گیر بیاریم یا بسازیم، ایستاده و تند تند یا نصفه میخوریم. کارها رو شیفتی کردیم و لنگ خوابیدنیم. 

دلمون برای روزهای عادی تنگ شده ولی تو یه جور عجیبی ما رو عاشق خودت کردی ... یه جور عجیبی ما نگرانتیم ... اگه یه نقطه قرمز روی صورتت ببینیم دلمون هری با صدا میریزه زمین و خورد میشه ... بس که تو کوچولو و آسیب پذیر و عاشق کننده ای 

هر روز که میگذره چشم هات بیشتر باز میشه و اداهات ...

امان ازون اداهات و صداهات و صورتت ...! 

ماهان قشنگم ... پسر کوچولوی من ... به قول بابات : زمینی شدنت مبارک

انگار همیشه بودی ... اینقدر آشنایی! صدهزار امید و آرزو و دعا که همیشه شاد و سلامت باشی عزیز کوچک ۱۷ روزه ی من

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan