مرسی گوگل که هرسال تولدمو یه روز زودتر از بقیه یادآوری می کنی!!!
و من هرسال بی تفاوت تر؟؟
بهتر؟
دقیقا روی مرز بهتر و بدتر
روی مرز ... دقیقا مرز
+کاش یه دوربین از ما عکس برمی داشت وقتی گرم صحبت بودیم
کاش چشم های خیس تو ... حال متحول تو :) فرشته ی من
+ ما خودمون یه روز فرشته دیگرون بودیم ... حالا تو فرشته منی مریم ... مای فرجل انجل ...
+ امون از دل از مو ... وای بر دل مو ... :(
+ مریم میگه یه چیز جدیدی توی چشماته . میگم مهم نیست موقتیه. تموم میشه
+ یه طرف ماه روز !! یه طرف خورشید پشت درختا
اون قدر حرف زدیم که هوا تاریک شد و خورشید رفت و ستاره ها اومدن
و ما همچنان وسط میدون شهید بستنی روی چمن ها نشسته بودیم ... :)
+ اون قدر حرفای خوب و عمیق زدیم که حد نداشت
+ کاش اون چیز جدیده توی چشمام به یه طریقی ثابت می شد . یه جوری بدون وابستگی بیرونی
کاش اون می موند
آدم دلش برای شادی تنگ می شه
+ سفره دلتو پیش هرکسی وا نکن ولی اگه آدمشو پیدا کردی ... بغلش گریه کن ... خیلی خوبه :)
+ البته خودم هیچ وقت اینکارو انجام ندادم ولی ...
+ این چندسال واقعا قراره بی وجدانانه با کلی تلاطم درونی بگذرن به نظرم ... بعدشم اصلا نمی دونم!!
+ در افق ها چیزی پیدا نیست
+ باید غبار شم... نور چشامو می زنه ....
+ ...
+ .............
+ بریم بخوابیم ...
- تاریخ : چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶
- ساعت : ۰۰ : ۳۱
- |
- نظرات [ ۰ ]