...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

موندی تو حوض نقاشی

آفتاب رو بومه 

تاریکی شومه 

گنجشکک اشی مشی بازی تمومه 

.

.

از آسمون سیر شدی 

توی بهار پیر شدی

.

.

موندی تو حوض نقاشی 

که از خونه ت جدا نشی 

حسرت آسمون شدی تو...

ساکت و سرخورده شدی 

آرزوی مرده شدی 

بازی دستشون شدی تو ... 


1) بالاخره تموم شد. قصه ی دخترخانم ما هم تموم شد. البته 95/12/13 تموم شده بود. امشب هم به تاریخ 96/05/03 ویرایشش تمام شد :))) :|

مدل تاریخ زدنامم عوض شد. شکل نامه ها و لیست های انجمن شد

کلهم پونزده صفحه ورد ناقابل 


2) اون شب که قربون صدقه دخترم می رفتم از شدت فشار روانی بود که الف وارد کرد بهم. کلااااااااااا قطع رابطه کردم باهاش. دیوانه م کرد. قول دادم دیگه آدرسشم باز نکنم

وگرنه من عادت ندارم جلو غریبه ها قربون دخترم برم که :))) 


3) مبارکه به دنیا اومدی یلدا خانم 

امشب منم دیگه باور کردم تو بزرگ شدی و خانم شدی و همیشه قرار نیست پنج ساله بمونی 


4) اگه یه روزی برسه که یکی بتونه از نزدیک منو دوست داشته باشه و باهام بمونه و باورم کنه ، بهش مدال میدم:) ^_^


5) البته قبلش از دخترم اجازه می گیرم :!!!!!


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan