...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

وین راه بی نهایت

می دونم که نه اتفاقی میفته ... نه خبر جدیدی هست ... نه اونی که رفته هیچ وقت میاد ... 
بیاد هم به این زودیا نمیاد 
ساده ترین اتفاق خوب ممکن هم به این زودیا رخ نمیده 
بله این حقیقته 
ولی لعنت به همه افق ها و همه لحظه های تهی زیبا که خیال می کنی نویدبخشن ... 
.
.
ما این روزها رو برای خودمون نمی دیدیم آره 
.
.
یه مددکار کم کم یاد میگیره که هیچ وقت با شلوغ بازی و جو دادن و پرت کردن خودش توی شرایط و احساسات نتیجه ای نمی گیره 
کم کم یاد می گیره سنگ دل تر یا سخت دل تر بشه 
کم کم یاد می گیره خودشو بالاتر نگه داره و نیفته توی باتلاق فرو برنده احساسات منفی 
اون می دونه که هر گرد و خاکی نشون دهنده آخر خط نیست 
شاید اگر کمی صبر کنی گرد و غبار بشینه یا در جدیدی باز بشه یا راه حتی بهتری پیش پات بیاد 
اما هیچ کس نمی دونه غبارها کی می رن
اصلا میرن؟ 
اما فرقی نمی کنه چی باشی و چی بدونی ... هیچ کس توی غبار خیالش راحت نیست!
.
.
چه بچه های کلاسه نچسبن ... ایش
اینقدر به آدمای از دماغ فیل نیفتاده عادت کردم که تحمل این دوستان حداقل فعلا سخته 
.
.
گاهی احساس می کنم قلبمو درآوردم جاش کاه گذاشتم 
.
.
لوس نتوان شد ... لوس نتوان بود 
کسی نیست ناز بخره 
باید ادامه داد 
ادامه داد 
.
.
زنهار از این بیابان 
وین راه بی نهایت 
.
.
این روزها هم می گذرن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan