...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

کامینگ سون

بهار میاد ... 
بهار به زودی میاد 

شاد بیا 
ما رو غرق حس های خوبت کن


+ بین مرگ و میر و خبر های ناگوار ... ما هنوز زنده ایم که بهار ببینیم ... 

+ اگر باشیم تا اومدن بهار ... برات میگم اون سال بهار ، چه شعری بود که منو یادت می انداخت

+ صبح که شد امروز ... میخواستم تا شب بخوابم باز . احساس انجماد می کردم . 
عصر نیکی رو روی سه پایه ش نشوندم . خودمم به پنجره آویزون شدم و با کمک تایمر سعی کردیم عکس خوبی بگیریم! 
عکس خوبو مطمئن نیستم ولی حالمون بهتر شد 

+ این هوای زمستون نزدیک بهار بدطور منو یاد روزای نوجوونی میندازه 



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan