...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

گذر از دهلیز

چند روز پیش که پررررر و فففوووول آف انرژی منفی بودم و بغض گلومو خفففت کرده بود و داشتم می ترکیدم و حافظه م داشت پاک می شد و خودمو غرق فرض می کردم ..... 

یه تصویری توی ذهنم اومد. یه جاده باااریییک . یه لحظه تصور کردم که مدت هاااااست دارم توی این جاده باریک رانندگی می کنم. که این جاده هی و هی سوزنی تر میشه و می رسه به نقطه ای که تاریک میشه. 
یه لحظه احساس کردم توی اون تاریکی رفتم و گم شدم 

حالا فکر می کنم که اون تاریکی یه دهلیز بوده ...

یه دهلیز که فکر کنم یه کمی دیگه همت کنم به تهش برسه

× پشت سیاهی فقط سپیدیه
نه پشت صورتی یا آبی یا خاکستری
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan