نمی دونم باید چی باشم
+ این خلاصه ترین و بیان کننده ترینه
+ از صدای پچ پچ بدم میاد
+ از صدای خودم که میخواد حال خودمو بگه بیشتر
+ این که دلم هیچی نمی خواد
+ این مرض جدیدم که بدترین حالت ها رو فرض کنم برای هر چیزی خیلی بده
دارم پای قبرهای خالی گریه می کنم
+ کاش تو خوب باشی
کاش اینجا رو نخونی
کاش این سیاهی ها که توی مغزم میان و میرن یه سری گرد و غبار های فصلی و موقتی باشن
کاش بازم صدای قلبمو بشنوم
کاش ...
کاش یه صبح پاشم بهم بگن همه فکرای تلخت، یه کابوس بوده و گذشته
کاش اگر قراره بیفتم ... جایی نیفتم که نباید
کاش همه اینا یه سری ناراحتی های اغراق آمیز از سر بیکاری و بی حالی باشه
کاش یه صبح پاشم همه بگن همه چی خوبه ...
کاش یکی ببینه ... کاش یکی بفهمه ...
کاش کسی سمباده ای که به روحمون کشیده میشه رو مینداخت پایین
کاش کسی باورهای تلخ تثبیت شده ذهنمونو ازمون می دزدید
کاش یه صدایی میومد دردمونو می گفت
کاش همه چیز اینقدر سخت نبود
کاش زندگی اینقدر که توی ذهن ما ناامن و تلخ نشون داده نباشه
کاش نیمه روشن قلبمون به نیمه تاریک بچربه
کاش روشنی منتظرمون می بود
کاش باز برگ می دادیم
کاش کام تلخمون تلخ نمی موند
کاش حرف های قشنگ تری داشتیم
کاش ...
کاش اگر این کاش ها نمی شه ... یکی زندگی رو ریست می کرد و بعد خاکمو عوض می کرد و یکی دیگه ازم می ساخت
جهان مگه می خواد با بندباز هاش چه کار کنه؟
بندباز اگر سقوط کنه چی
- تاریخ : يكشنبه ۷ بهمن ۹۷
- ساعت : ۲۲ : ۲۵
- |
- نظرات [ ۰ ]