...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

خواب آینه های بی آلایش

وسط خوندن یه نامه بودم که از خواب بیدار شدم و دیدم قرص اثر کرده و دررد فروکش کرده

داشتم خواب می دیدم که توی یه خونه پر از رنگ زندگی می کنم که چند تا اتاق داره و وسطش یه حیاطه

منم توی یکی از اتاق های اون خونه زندگی می کردم. و یه سری درگیری ها و مشکلات عجیب داشتم. دلخوشیم این بود که یه مامان تپل رنگی دارم که توی یکی از اتاق های همون خونه زندگی می کنه و همه گندامو جمع می کنه و حواسش بهم هست

اینقدر درگیر بودم که وقت نمی کردم به مامان تپلم سر بزنم اما می دونستم حواسش همه جوره بهم هست. یهو یادم افتاد که برم پیشش و ازش کمک بخوام 

اتاق مامانم از همه جا رنگی تر و روشن تر بود و بالکن داشت. توی دیوارها آینه بود. با همه جا فرق داشت. بهار بود. توی بالکن ایستادم و صداش زدم اما پیداش نمی کردم. یه خورده موندم و رفتم جلوتر. دیدم مامان تپلم خودشو آویزون کرده به یه حالت خاصی و یه نامه کنارشه

مامان قشنگم خودکشی کرده بود و یه نامه خیلی عاشقانه و پرمحبت برای من و برادرم نوشته بود ... 

داشتم می خوندم و زار می زدم که دیر رسیدم 

همش فکر می کردم چرا مامانم همیچین کاری کرد ... 

چند خط بیشتر نخونده بودم که از خواب بیدار شدم و دیدم قرص اثر کرده و دردهام فروکش کرده ... 

Nojan Jaan
۱۹ بهمن ۹۷ , ۲۳:۵۰
اینو خواب دیدی؟
واااای😑😑😑😑
من اگه جات بودم تا سه روز منگ بودم

پاسخ :

اره خواب دیدم😂😂😂

واقعا عجیب غریب بود!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan