بعد از اینکه پست قبل رو نوشتم ، خودمو توی آینه نگاه کردم. بدم نیومد. از اینکه یه بچه توی آینه ندیدم خوشحال شدم
و اسبمو زین کردم برم خونه خواهرم به گل هاشون آب بدم که چند روزه توی خونه تنهان
هر وقت نیستن و میام خونشون ، یه حال عجیبیه. آثارشون و سبک زندگیشون از کل خونه داد می زنه و صداشونو می شنوم و دلم براشون تنگ میشه
فقط کفش کوچولوهای نورا دم در ... :*
+ خواهر گلم شما بنده رو تطمیع کردی!! گفتی کلی خوراکی خوشمزه خونتون هست. اما کجاست پس من نمییی بینمممم. یه فالوده یخ زده فقط بود که دوست داشتم اونم با کلی مکافات و در حال یخ زدن دارم می خورمش
حالا که اینطور شد چند تا شکلات ویفریاتونو با خودم می برم 😌 با تشکر
شاید باید بازم بگردم ... 😆
حالا باز خوبه اینترنتتون روشن بود ... 😝
+ وقتی همیشه غرقی و دیگه عادی میشه غرق بودن
یا شاید شناگر بهتری شدم
ولی جدا دوست ندارم برگردم به زندگی عادی ...
متاسفانه به دوست داشتن من نیست
- تاریخ : دوشنبه ۱۲ فروردين ۹۸
- ساعت : ۱۷ : ۲۵
- |
- نظرات [ ۱ ]