...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

راه رفتم که به بیراهه ی خود مطمئنم

دوست ندارم آدمی ازم زخم داشته باشه 

دوست ندارم عمدی باعث ایجاد زخم شده باشم 

گرچه هیچ وقت برای بقیه مهم نبوده (نبودم) اما برای من مهمه 

شایدم کلا زیادی جدی گرفتم آدما رو ... روابطو

ولی فکر نکنم 

یه چیزایی واقعیت داره 

اما می دونید چیه؟ 

توانایی های ما خیلی خیلی محدوده 

خدای من کاش جای من بودید و می دونستید چه قدر اینو از اعماق وجودم میگم 

 

خدایا می دونی چی میخوام

دلم میخواد گم بشم 

از این گم های گور به گور

می دونی مطمئنم ایمان دارم کسی دنبالم نمی گرده 

خیلی دیرباورم 

خیلی حرف ها رو و احساس ها رو باور نمی کنم

 

این روزها توی خیابون خم میشم توی دلم همه آدمای شکسته رو توی دلم بغل می کنم. کل قلبم هری می ریزه از دیدن هرکسی که اون جایی که خوشش باشه نیست. حتی کوچکترین خوشی 

امروز توی ایستگاه اتوبوس یه پیرمردی انار می خورد. دو تا خانم بغل دستیم می خندیدن میگفتن این مرد رو ببین داره انار میخوره، ما هم باید نارنگی میاوردیم می خوردیم، آخ دلمون انار خواست. 

چند دقیقه بعد پیرمرد از جاش بلند شد. پوست های انار روی زمین ریخته بود. یه قاچ درشت از انار هم گذاشت روی نیمکت ایستگاه و رفت. رفت و دیگه پیداش نشد. 

آدمیزاد عجیب الخلقه ترین مخلوق خداست 

عجیب ترین

عجیب ترین

کاش می دونستین که اینو چه طور از اعماق وجودم میگم 

کلمه ها ... کلمه ها درواقع هیچ چیزی رو بیان نمی کنن ...

کلمه ها بیان می کنن ، چیزی که میخوایم و چیزی که قابل گفتنه ، نه بیشتر

اصلا قرار هم نیست همه چیز کلمه بشه ... 

به قول فوئنتس، ما منطقی کوچک هستیم در احاطه ی اقیانوس معماها

 

من دنبال گمشدنم 

دنبال بیراهه رفتن 

اما بیراهه ای برای خودم 

تا بالاخره به خونه م برسم .

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan