...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

پریشانیت نکوست ...

بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد

با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست 

عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده ام

زان بوی در مشام دل من هنوز بوست 

حافظ بد است حال پریشان تو ولی 

بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست 

.

.

.

خوبه که هنوزم میشه وسط بدخواب شدن های شدید ... با حافظ حرف زد 

فقط حیف نمیشه بهش گفت : حالا حال دل خودت چطوره؟ چه خبر از اون ورا؟

آخه هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

کاش ما خونمون توی حافظیه بود ... یا حداقل خونمون شیراز بود ... یا حداقل اینجا نبود :))

.

.

پاشم برم سر کارم ... گرچه امروز نمیخواستم کار کنم ولی حیف است ... زمان نیست

RE GA
۳۰ دی ۹۹ , ۱۳:۴۴
سکوووت

پاسخ :

بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست ...!
RE GA
۳۰ دی ۹۹ , ۱۶:۵۰
کدوم یار....!!!؟؟؟

پاسخ :

در گذشته ، حال ، آینده !
دائما یکسان نماند حال دوران
RE GA
۳۰ دی ۹۹ , ۱۷:۳۳
گذشته که رفت. حال که صفر. آینده رو هم صفرش کردم کلا از بیخ و بن. حال دوران من میماند یکسان چون خودم میخام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan