زدیم به کوهی که هر چه قدر ازش بالاتر می رفتیم ، می فهمیدیم قرار نیست هیچ وقت به قله برسیم
هر چی بالاتر می رفتیم ... کوهپایه تر بودیم
توی باد و صدای شرشر آب فقط ما دو نفر بودیم
من آواز دلمو خوندم و اونم حال خودشو روی کاغذ طرح می زد (یه زن پر دغدغه که توقف کرده)
هر دو مون توی مودی بودیم که در مقابل هم بود ، دو تا مود و حال کاملا برعکس با زبان متفاوت
اما خوب با هم کنار اومدیم
ما دو تا خواهر بودیم
تنها بودیم
با باد
و به هیچ قله ای قرار نبود برسیم
× برداشتی از امروز
× مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
- تاریخ : جمعه ۶ مهر ۹۷
- ساعت : ۲۱ : ۲۳
- |
- نظرات [ ۱ ]