...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

We

زندگی قرار نیست هیج وقت ری استارت شه

همیشه ناگزیر در حال ادامه دادن خودمون هستیم


این یعنی نمی تونیم حواسمونو پرت کنیم از کی و چی بودنمون


و توی این مسیر ... سخت ترین سوال اینه که : ما واقعا دنبال چی هستیم ؟؟ 



× چاره ای نیست ... باید با خاصیت پوچی عصر و دوره زمونه خودمون کنار بیایم 

گریبان همه مون هست

تویی و باد و اتوبان

کتاب جدید خیلی خوبی دارم می خونم و خیلی فکر درباره ش دارم اما فعلا منو به این نتیجه رسوند که : 


چرا آدما ناغافل و بی ربط ازدواج می کنن؟
چون معمولا از روی خستگی ازدواج می کنن
و این به طرز عجیبی در اشکال مختلف و در سطوح مختلف رایجه

اون قدر رایجه که حتی نمیشه گفت بده یا خوبه! 


 × و من!!! 

جنگیدن واسه اون چیزی که میخوای باشی یا هستی

نبرد با خودت و خستگیات 

نبرد خسته کننده با دیگران 


اما بازم به نظرم می صرفه 

چون هیچ تصوری ندارم اگر به یکی از این ناغافل ها تن بدم ، قراره کی بشم و چه شکلی؟


اما خب ... معتقدم هنوز که این کشتی ناخدایی داره و مسیری ...

تا یار (ناخدا) که را خواهد و میلش به که باشد 

تا یار بخواهد چه چیزهایی رو نشونمون بده یا نده 

تا برامون چه دیده باشه ... 


+ کتاب مذکور : جنگجوی عشق که گلنن درباره زندگی خودش نوشته

و عالی است

خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم

یه خل دیگه شناسایی شد


× در باد هستیم و اتوبان! 

و آهنگ باد و اتوبان گوش می دیم (تویی و باد و اتوبان)

خونه ... منتظرم باش 


+ کلی ستاره دیدم و تا حدی مردم برای اون همه ستاره

مه هم بود 

و بارون

نوستالژیا

به رسم نوستالژیک قدیم ... اومدیم پهنه کلا 

هنوز اون قبرستون جادویی هست 

و جکی ، البته دیگه اون سبزی رو نداره 

امامزاده هنوز اون بوی خوش قدیمو داره


عطیه اون آبخوریه که طبقه بالا داشت ! یادته؟ 


+ اگه یه روزی بیاد که حس کنم وقت گوشه نشینیه ... میرم یکی از همین ور ها و به شیوه یوگا طوری زندگی می کنم

حالا البته ورش خیلی مهم نیست 

به سمت ترکمن ها هم مایلم شدید 

و یا حتی ور های دیگه ی این مرز و بوم 

یه جا که به حس درونم هماهنگ باشه 


بی وطن

میگن وطن اونجاس که دل اونجاس 

راست میگن دیگه 

وطن اونجاست که عاشق شدی 

اونجا که آدم هایی هستن که تو رو به خاطر خود واقعیت دوست دارن (حداقل تقریبا)

اونجا که آدم هایی هستن که دوستشون داری و قلبت براشون می تپه 

اونجا که رشد کردی ، خیابون هاش باهات رفاقت دارن 

.

.

از ۱۸ سالگیم به بعد دیگه شهر برام جایی که توش به دنیا اومدم و ۹ سال زیستم 

دیگه دلم اینجا نیست

حالا که می نویسم از وسط شهرمون رد می شیم

.

.

بله مدتیست بی وطنیم ... و با وطنیم 

با و بی

Trying to find peace

سعی برای گوش دادن ‌‌‌... 
به اطراف ، اکناف ، آدم ها ، کائنات
.
.
وقتی گوش می دی دیگه کمتر چیزها نگران کننده ن

شاد باشی پیرمرد سپید موی

حاجی خدا بیامرز شد 
متاثر کننده بود واقعا ... 
نمی دونم الان پ می دونه یا نه 
حتما خبر بهش رسیده 
یکی از معععدووود مواردی که دلم می خواد برم سر خاکش یا پیش خانواده ش
واقعا ناراحت شدم
پارسال همین روزا بود که بود 
یادش گرامی و روحش شاد پیرمرد بانمک دل زنده 
مطمئنم خیلیا از رفتنش ناراحتن ...

بیچاره خانم شین ... توی این یه سال چه قدر دچار دگرگونی ها شد 
امیدوارم خنده هاشو یادش نره 

البته چند ماهی بود دست و دلم نمی رفت بهش سر بزنم. به خاطر تغییر و تحولات اون جا و اینکه دوست نداشتم حالمو بپرسه و خبرمو بگیره. نمی دونم چرا ... 

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم .... 


× که در طریقت ما کافریست رنجیدن

روشنی یعنی زندگی

 رها باش
این آخرین راهه توعه برای زنده موندن

برای زنده نگه داشتن قلبت .. روحت 

‌و نمردن احساساتت

گرچه کامت تلخه ولی همچنان شعله ای نیم سوز داری


هر چیزی هر چه قدرم دل به خواه ، وقتی نیست ، نیست 

وقتی داشتنش روحت رو زیباتر و وسیع تر نمی کنه ... پس بیخیال 

Broken vow

بی تو 

من 

شبانه 

با که 

با که 

گفتگو 

کنم ...


ای حریف صحبت شبانه های من ... ......  ! 


I let you go ...

I let you fly ... 

غصه نخور دیوونه کی دیده شب بمونه

یه خدایی اون بالا هست که خودش همه چیزو ردیف می کنه
اون وقت ما غصه می خوریم؟

اصلا بالذات همه چی خودش ردیفه
یه نظمی توی این بی نظمی هست



+ این بالاییو وقتی رسیدم خونه اینو توی یادداشتم نوشتم 

همه چی داشت به شدت به هم ور می شد و حالمو خراب می کرد 

همه کارها داشت بهم گره می خورد 

اما خداروشکر به شکل بسیار خوبی که فکرشو نمی کردم حل شد :) 


به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan