...Dust of time...

نوارمغزی های یک ذهن خسته

برس به خونه ت تا نفس بکشی

گاد جان ... بهم نیرویی بده که بتونم 

.
.

تا چند ماه پیش رو در معرض به فنا رفتن هستم! به علت مشغله های وارده 

امیدوارم ثمر بده 

.
.

یکی هم نیست بهمون بگه : تا این موقع شب اون بیرون چه غلطی می کنی! بیخود کردی پاشو بیا توی پستو. درارم ببند. نمیخوام اصلا هیچ کس ببینتت!! :))))) :/

.
.

امروز یه دیالوگ های سنگینی داشتم که ترجیح میدم فراموششون کنم ...

حرف زدن و گفتن خیلی سخت تر از شنیدن بود اما نمی شد هم چیزی نگفت

می دونم ازین به بعد بیشتر می بینمش ناچارا.  زین پس من بازم مثل همیشه سعی می کنم فقط خودمو زندگی کنم! بیشتر و بیشتر و بیشتر

شاید براش الهام بخش باشم

تنها چیزیه که شاید بتونه از طرف من بهش کمک کنه 

.
.

این که خیلی چیزا اهمیتشونو برام از دست دادن دوست دارم

.
.


گلی نمانده خودت گل باش

گلی نمانده خودت گل باش 

تو را بکار و شکوفا شو 

تو را بچین و تو را بو کن ...


× مورد علاقه ترین ترک آلبوم ابراهیم ...


کسی نمی شنود ما را

اگر که روی سخن داری

و درد حرف زدن داری

اگر دهان خودت هستی 

اگر زبان خودت هستی 

به گوش های خودت رو کن ...


× فقط اون جاش که میگه ای جنگل ... ؛)

خوااب

تنها استفاده ای که از تعطیلات می برم قسمت خوابشه! 

خواب بدون محدودیت! 


مرسی تعطیل بودی سه روز !! 

داستان من و کرم

بچه و نوجوان که بودم ، مامانم همیشه توی رنگ هایی در مایه های کرم و زرد و اینطور چیزها دوستم داشت (حتی الانم همینطور) 

اما من همیشه میخواستم بهش ثابت کنم که نخیر ... رنگ های دیگه ای مثل سبزهای وحشی یا حتی سرمه ای و از این دست بیشتر بهم میاد 

اولین بار که یه شال سبز خریدم ، بدبخت کپ کرد و هرجا می پوشیدم دوست نداشت

(البته بگم که خیلی بهم میومد و میاد) 

منم استدلالم این بود که چون دوست داره منو مظلوم و بدبخت ببینه، منو توی اون رنگ های کرم و زردطور دوست داره (ملایم و گوگولی و ...)

هر موقع هم هرکسی این نظرشو تایید می کرد، برام شبیه درجات ضعیف توهین بود تا تعریف 


اما جدیدا دارم با این قضیه کنار میام و می پذیرم به هرحال! جدیدا هم حضور کرم رنگم توی عروسی پوری و بازخورد های مثبت حتی دوست عروسم!! باعث شد بفهمم که واقعا خیلی همه با مامان هم نظرن !!!! 


و می رسم به همون جریان : امن ، مهربون و قابل دسترس!! 

که طبیعتا آدم های دور و نسبتا نزدیک ترجیحش میدن 


+ حالا به هرحال هر چی هم که بشه نمی تونید حداقل منو از سبزم جدا کنید؛) و هر چیزی که احساس کنم دوست دارم و با حسم هماهنگه 😁😞 


× یادم باشه اگر روزی جایی رفتم و شغلم همین حرفه ای بود که الان توش تحصیل می کنم(کشتم خودمو تا اسمشو نبرم! فاش نگویی بهتره.یهو یه آشنای غریبه رد میشه) حتما از این رنگ های کرم و فلان توی پوششم استفاده کنم برای ایجاد حس مثبت آشنایی و اعتمادسازی

یادم نبود یادم بندازید !! 

چراغ

هر کسی خودشه ... !!


می دونستید؟




× چیزی که هستی 

چیزی که شدی رو

فقط زندگی کن 

فقط زندگی کن 


× کلا فقط زندگی کن 


× جهان گرده خب

عقب گردی در کار نیست

فقط می تونیم بریم جلو

اما همیشه برمی گردیم 

کی می دونه نقطه شروع کجاست و آخرش کجا


+ گوشاتو بگیر و برو ... 


× اگر اومدی ... بلندتر صدام بزن صداتو بشنوم 

گوشامو گرفتم و می دوام دنبال این چراغ کوچیک 

زیبایی

"

شما دو تا در آینده آدمای زیادی رو می بینین که خوشگلن ولی هنوز یاد نگرفته ن زیبا باشن. اونا نگاه های زیادی رو به خودشون جلب می کنن اما هیچ وقت نمی درخشن. زن زیبا می درخشه. وقتی با یه زن زیبا هستین، ممکنه متوجه موهاش یا پوستش یا بدن و لباسش نشین، چون حس خوبی که بهتون می ده، حواس تونو از این چیزا پرت می کنه. 

اون انقدر از زیبایی لبریزه که احساس می کنین شما هم زیبا شدین. کنارش احساس گرما، امنیت و کنجکاوی می کنید. اون کم تر چشمک می زنه و شما رو از نزدیک می بینه؛ چون یه زن عاقل و زیبا می دونه سریع ترین راه واسه لبریز شدن از زیبایی، نفوذ کردن تو دل یه آدمه... و همین آدمای دیگه خود خود زیبایی ان. 

زنی زیباتره که برای آدما وقت و انرژی بیشتری بذاره؛ اون وقته که همه لبریز می شن. 

زن هایی که دلشون می خواد خوشگل باشن، به این فکر می کنن که ظاهرشون چطور به نظر می رسه، اما زن هایی که می خوان زیبا باشن، به این فکر می کنن که دارن به چی نگاه می کنن. اونا همه ی اون چیز رو به درونشون می فرستن. اونا دنیای زیبا رو به درونشون می برن و همه ی اون زیبایی رو مال خودشون می کنن تا اونو به بقیه هم بدن. می فهمین چی می گم؟ 


تیش می گوید : فکر کنم مامان. مثل صبح ها که تو از خواب بیدار می شی. اون لحظه واقعا بد به نظر می رسی. موهات به هم ریخته س و صورتت یه جور عجیبیه. اما وقتی منو می بینی ، چشمات برق می زنه. واسه همینه که می گی من زیبایی ام؟ 


+ گلنن _ جنگجوی عشق 


× ❤⚘⚘⚘ 


× تموم شد بالاخره ؛)

سول

"

کشیش می گوید که اینجا نیست تا بین خدا و مردم مانع ایجاد کند؛ او اینجاست که موانع را از سر راه بردارد. او راجع به نیاز داشتن به اعتقادی صحبت می کند که نه بسته و ستیزه جو، بلکه باز و پذیرا باشد. 
او درباره دوستان مسلمان، ملحد و یهودی خودش صحبت می کند، این که هر کدام حکمت و دانایی دارند و این که او چطور نیازمند حکمت آن هاست. 
او به رهبران داخلی و جهانی که بیلیون ها خرج جنگ و چیزی ناچیز خرج صلح و آرامش می کند، هشدار می دهد. به مسیحیانی که برای کاهش مالیات ثروتمندان، مذاکره می کنند و درباره مسائل مربوط به فقرا، سکوت.

+ گلنن - جنگنجوی عشق 

× ❤⚘⚘

به افتخار غبار زمان

سنگین یا سبک ... 

زمان می گذره ... 

.

.

پس به افتخار غبار زمان 

که روی همه چیز می نشیند 

بزرگ یا کوچک (دیالوگ فیلم) 

.

.


دستاش

دستام ؟ 


روشن بود و سپاسگزار ...

هر چیزی

انسان ؟


هر چیزی می تونه بشه

به افتخار غبار زمان ...
که روی همه چیز می نشیند
همه چیز ...
بزرگ و کوچک!!

+دیالوگ فیلم.یاکوب
آرشیو مطالب
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan