من تنهای تنها
می گذرم
از میان روز و شب
بی آن که کنار تو باشم
+ بعد از سال ها علاقه مندی و پیگیری کم و بیش دنیای انیمیشن و ایده بازی ، بالاخره امروز دانش انیمیشنیم به کار آمد و باعث شد آقا و خانم مهندس احساس شعف کنن که بالاخره رسیدن به اون چیزی که میخواستن
+ مادرزن لوژین یه جایی به پدرزن لوژین میگه : ولی من مطمئنم دخترمون عاشق لوژین نیست
و فصل به پایان می رسه
و راست می گفت گمونم ! دخترش یه مرضی داشت در مایه های مرض خودم با شدت بیشتر
+ تازه اول نبرده (آهنگ جدید حامی که با نوازندگی بابک امینی خونده رو شنیدین؟)
+ امروز روز دلگیری بود ... یه لحظه احساس کردم به هیچ کس هیچ تعلقی ندارم
و من تنهای تنها می گذرم خوندم با خودم و از کوچه ها رد شدم
+ جون گرفته از یه دردیم ...
+ فانتزی : خونه ی امن رنگی
می سازمش .... .... و با رویاش حقیقت های تلخو مثل شربت سرفه قورت می دم
+ فانتزی : یه روزی اون کسی رو که بتونه باهام راه بیاد و همراه باشه و عاشق باشه پیدا می کنم
و با رویاش ... تنهایی های امروز رو تحمل می کنم و به برگشت های بیهوده م نه می گم
+ تا امروز از چرخه ها و دایره های زیادی پریدیم بیرون
باز هم می پریم تا جان به بدن هست
+ دقیقا از اون اولین وبلاگم و 15 سالگیم عبارت پریدن از چرخه شروع شد ... :)
- تاریخ : دوشنبه ۴ تیر ۹۷
- ساعت : ۲۱ : ۱۴
- |
- نظرات [ ۰ ]